رسانه ها

راديو تلوزيون دانشگاه عمومى است‏

راديو تلوزيون يك دستگاهى است كه هم در طريق تبليغات فاسد اهميّت زيادى دارد و هم در طرف تبليغات صحيح. اين با آنطورى كه از اول شايد آنهايى كه درست كردند اينها را نظر آموزشى داشتند به اينها. اين دستگاهها، تمام مطبوعات اينطور است منتها اهميّت تلوزيون بيشتر از همه است، اهميت راديو تلويزيون بيشتر از همه است. اين دستگاهها دستگاههاى تربيتى است، بايد تمام اقشار ملّت با اين دستگاهها تربيت بشوند، يك دانشگاه عمومى است. دانشگاهها دانشگاه موضعى است اين يك دانشگاه عمومى است يعنى دانشگاهى است كه در تمام سطح كشور گسترده است... بايد اين دستگاه دستگاهى باشد كه بعد از چند سال تمام قشر ملّت را روشن كند تمام را مبارز بار بياورد، تمام را متفكّر بار بياورد، تمام اينها را مستقل بار بياورد، آزادمنش بار بياورد، از غربزدگى بيرون كند، استقلال به مردم بدهد.(صحيفه نور، ج‏5، ص‏203 (29/12/57))

رسالت سنگين صدا وسيما

راديو و تلوزيون يك دستگاهى است كه هم در طرف تبليغات فاسد اهميت زيادى دارد و هم در طرف تبليغات صحيح. اين با آن طورى كه از اول شايد آنهايى كه درست كردند اينها را، نظر آموزشى داشتند به اينها، اين دستگاهها، تمام مطبوعات اينطور است منتها اهميت تلوزيون بيشتر از همه است، اهميت راديو تلوزيون بيشتر از همه است. اين دستگاهها دستگاه تربيتى است، بايد تمام اقشار ملّت با اين دستگاهها تربيت بشوند، يك دانشگاه عمومى است. و دانشگاهها دانشگاه موضعى است، اين يك دانشگاه عمومى است، يعنى دانشگاهى است كه در سطح كشور گسترده است.

انتظارات از صدا و سيما

اين بايد از آن عمل دانشگاه را، از آن به اندازه‏اى كه مى‏شود استفاده كرد، بايد اين دستگاه دستگاهى باشد كه بعد از چند سال تمام قشر ملّت را روشن كند، تمام را مبارز بار بياورد، تمام را متفكر بار بياورد، تمام اينها را مستقل بار بياورد، آزادمنش بار بياورد، از غربزدگى بيرون كند، استقلال به مردم بدهد. اين از همه چيزهايى كه در اين دستگاه‏ها هست مهمتر است و اين وظيفه دارد كه با مردم حكم معلّم و شاگرد داشته‏باشد. اشخاص نويسنده، اشخاص گوينده، اشخاص فهيم، اشخاص مطّلع در اينجا صحبت بكنند.(صحيفه نور، ج‏5، ص‏203 (29/12/57))

موسيقى انسان را از جديت باز مى‏دارد

موسيقى از امورى است كه البّته هر كسى برحسب طبع خوشش مى‏آيد، لكن از امورى است كه انسان را از جديّت يرون مى‏برد و به يك مطلب هزل مى‏كشاند، ديگر يك جوانى كه عادت كرد كه روزى چند ساعت را با موسيقى سروكار داشته باشد (كه اينها شايد اكثر راديوشان و تلويزيونشان از همين قسم‏ها بود)يك جوانى كه اكثر اوقاتش را صرف بكند پاى موسيقى و اكثر اوقاتش را صرف بكند در اينكه پاى موسيقى بنشيند و اينها، اين از مسائل زندگى و از مسائل جدّى بكلّى غافل مى‏شود. عادت مى‏كند، همانطور كه به مواد مخدّره عادت مى‏كند. كسانى كه به مواد مخدره عادت مى‏كنند ديگر نمى‏توانند يك انسان جدّى باشند كه بتوانند در مسائل سياسى فكر بكنند. فكر انسان را موسيقى جورى مى‏كند كه ديگر نتواند در غير همان محيط موسيقى و مربوط به شهوات و مربوط به موسيقى، نتواند اصلش فكرش را بكند.

موسيقى تخديرى است‏

از جمله چيزهايى كه باز مغزهاى جوان‏ها را مخدّر مى‏كند و تخديرى است موسيقى است. موسيقى اسباب اين مى‏شود كه مغز انسان وقتى چند وقت به موسيقى گوش كرد تبديل مى‏شود به يك مغزى غير آن كسى كه جدّى باشد. از جديّت انسان را بيرون مى‏كند و متوجّه مى‏كند به جهات ديگر.

راديو تلوزيون آموزنده باشد

حالا بايد جدّى بگيريد مسائل را، از آن هزل و شوخى و مسائل غيرجدّى برگريد به آن مسائل جدّى، مملكتتان را اداره كنيد، خودتان بايد اداره كنيد. دستگاه تلوزيون يا دستگاه راديو آموزنده بايد باشد، قدرت بدهد به جوانان‏هاى ما، جوان‏هاى ما را نيرومند كند. نبايد دستگاه تلويزيون جورى باشد كه ده ساعت موسيقى. بخوانند، جوان‏هايى كه نيرومند هستند از نيرومندى آنها را برگردانند به يك حال خمار و خلسه مثل همان ترياك و... موسيقى با ترياك فرق ندارد، ترياك يك جورى خلسه مى‏آورد، اين يك جور خلسه مى‏آورد. اينها بايد تبديل بشود. اگر بخواهيد مملكت‏تان يك مملكت صحيح باشد، يك مملكت آزاد باشد، يك مملكت مستقل باشد، مسائل را از اين به بعد جدّى بگيريد، راديو و تلوزيون را تبديلش كنيد به يك راديو تلوزيون آموزنده. موسيقى را حذف كنيد، نترسيد از اينكه به شما بگويند كه كهنه‏پرست شديد. باشد ما كهنه پرستيم، از اين نترسيد. همين كلمات نقشه است براى اينكه شماها را از كار جدى عقب بزنند. اينكه مى‏گويند اگر چنانچه موسيقى در راديو نباشد آنها مى‏روند از جاى ديگر موسيقى را مى‏گيرند، بگذار بگيرند از جاهاى ديگر، شما عجالتاً آلوده نباشيد. آنها كم‏كم برمى‏گردند به اينجا. اين عذر نيست كه اگر موسيقى نباشد در رايو، آنها مى‏روند از جاى ديگر موسيقى مى‏گيرند. حالا اگر جاى ديگر مى‏گيرند ما بايد به آنها موسيقى بدهيم؟! ما بايد خيانت بكنيم؟! موسيقى خيانت است به يك مملكتى، خيانت است به اين جوان‏هاى ما، اين موسيقى را حذفش بكنيد به كلّى. عوض آن يك چيزى ديگر بگذاريد آموزنده باشد. كم‏كم مردم و جوان‏ها را عادت به آموزندگى بدهيد. از آن عادت خبيثى كه داشتند برگردانيد. اينكه مى‏بينيد كه جوان‏ها اگر اين نباشد مى‏روند سراغ موسيقى و جاى ديگر براى اين است كه اينها عادت كردند و اين شاهد بر اين است كه جوان‏هاى ما فاسد شدند. الآن ما موظفيم كه اين نسلى كه فاسد شد برگردانيم به صلاح و نگذاريم آن كوچك‏

دانشگاهها

نقشه شوم غرب در دانشگاهها

در دانشگاه، نقشه آن است كه جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهاى خود منحرف كنند و به سوى شرق و غرب بكشانند و دولتمردان را از بين اينان انتخاب و بر سرنوشت كشورها حكومت دهند تا به دست آنها هرچه مى‏خواهند انجام دهند. اينان كشور را به غارت‏زدگى و غربزدگى بكشانند و قشر روحانى با انزوا و منفوريت و شكست قادر بر جلوگيرى نباشد و اين بهترين راه است براى عقب نگهداشتن و غارت كردن كشورهاى تحت سلطه، زيرا براى ابرقدرتها بى‏زحمت و بى‏خرج و در جوامع ملّى بى‏سر و صدا هر چه هست به جيب آنان مى‏ريزد. پس اكنون كه دانشگاهها و دانشسراها در دست اصلاح و پاكسازى است بر همه ما لازم است با متصديان كمك كنيم و براى هميشه نگذاريم دانشگاهها به انحراف كشيده شود و هرجا انحرافى به چشم خورد با اقدام سريع به رفع آن كوشيم، و اين امر حياتى بايد در مرحله اول با دست پرتوان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گيرد كه نجات دانشگاه از انحراف، نجات كشور و ملّت است. و اينجانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول، و پدران و مادران و دوستان آنها در مرحله دوم، و به دولتمردان و روشنفكران دلسوز براى كشور در مرحله بعد وصيت مى‏كنم كه در اين امر مهم كه كشورتان را از آسيب نگهميدارد با جان و دل كوشش كنيد و دانشگاه‏ها را به نسل بعد بسپريد. و به همه نسلهاى مسلسل توصيه مى‏كنم كه براى نجات خود و كشور عزيز و اسلام آدم‏ساز، دانشگاهها از انحراف و غرب و شرق‏زدگى حفظ و پاسدارى كنيد، و با اين عمل انسانى اسلامىِ خود دست قدرتهاى بزرگ را از كشور قطع و آنان را نااميد نمائيد.(صحيفه نور، ج‏21، ص‏185)

بايد مغز استعمارى عوض شود

مغز ما دزديده شده‏است و يك مغز ديگر جاى آن گذاشته شده، مغز استعمارى. يك مغز استعمارى ما الان داريم و تا اين مغز استعمارى را ما عوض نكنيم يك مغز استقلالى جايش نگذاريم نمى‏توانيم اين مملكت را اداره كنيم، هر چه بخواهيد هم درست كنيد نمى‏شود. كوشش كنيد اين مغز عوض بشود، اساتيد دانشگاه ما كوشش كنند كه اين جوانهاى ما مغزشان عوض بشود، يك مغز استقلالى باشد، نه استعمارى، و آن مغزى نباشد كه درست كردند براى ما و مغز خودمان را گرفتند. مستقل باشند، فرهنگ هم بايد اينطور باشد، اقتصاد هم بايد اينطور باشد.(صحيفه نور، ج‏10، ص‏277 (21/9/58))

ما از دخالت نظامى نمى‏ترسيم از دانشگاه استعمارى‏مى‏ترسيم‏

معنى اسلامى شدن دانشگاه اين است كه استقلال پيدا كند و خودش را از غرب جداكند، و خودش را از وابستگى به شرق جدا كند، و يك مملكت مستقل، يك دانشگاه مستقل، يك فرهنگ مستقل داشته باشيم. عزيزان من، ما از حصر اقتصادى نمى‏ترسيم، ما از دخالت نظامى نمى‏ترسيم آنچيزى كه ما را مى‏ترساند وابستگى فرهنگى است. ما از دانشگاه استعمارى مى‏ترسيم، ما از دانشگاهى مى‏ترسيم كه جوان‏هاى ما را آنطور تربيت كنند كه خدمت غرب كنند.(صحيفه نور، ج‏12، ص‏54 (1/2/59))

وحدت حوزه و دانشگاه‏

... از پيوستگى دانشجويان مدارس قديم و دانشگاه‏ها و همكارى آنها و ساير طبقات بيدار در اين نهضت مقدّس اسلامى كه به خواست خداوند متعال منتهى به قطع ايادى اجانب و استعمار خواهان و غربزدگان خواهد شد، احساس مسرّت و سربلندى مى‏كنم. اين پيوستگى، قدم اول است كه به رغم اجانب و نوكران چشم و زبان بسته آنها، در راه آزادى ملّت‏هاى زيردست برداشته شده و اساس و زيربناى شكست نهائى چپاولگران و عمال خبيث كسانى است كه با تبليغات مسمومه ساليان دراز شما برادران و فرزندان ملّت را مانند دشمنان ستمگر ملّتهاى ضعيف، بر مركب آمال به تاخت و تاز و بند كشيدن ملل اسلامى و مكيدن خون آنها با كمال امنيّت و آرامش خاطر اشتغال دارند. (صحيفه نور، ج‏1، ص‏131)

دنبال اين نباشيد كه فرم غربى پيدا كنيد

من بايد به مصادر امور بگويم كه، اخطار كنم كه اينقدر ضعف نفس به خرج ندهيد، دنبال اين نباشيد كه فرم غربى پيدا كنيم. بيچارگى ما اين است كه دنبال اين هستيم كه فرم غربى پيدا كنيم، دادگسترى ما دادگسترى غربى باشد، قوانين ما، قوانين غربى باشد.(صحيفه نور، ج‏5، ص‏125)

رجال دانشگاهى در مقابل تعدّى به مملكت مى‏ايستند

دانشگاه اگر يك دانشگاه صحيح و مستقلى كه ماها مى‏خواهيم باشد، از اين دانشگاه رجال بزرگ بيرون مى‏آيد. از اين‏ها رجالى بيرون مى‏آيد كه بعد در مقابل آنهايى كه مى‏خواهند تعدّى به مملكت ما بكنند و همه مخازن ما را ببرند، در مقابل آنها مى‏ايستد و آنها چون نمى‏خواهند يك همچو چيزى بشود، اينها را آنطور بار مى‏آورند و اگر توانستند غرب‏زده آنها را بار مى‏آورند، يعنى طورى مى‏كنند، طورى اين مسائل غرب را براى آنها طرح مى‏كنند، طورى آنها را تحت تأثير قرارمى‏دهند كه اينها از خودشان بكلّى بيخود مى‏شوند و پيوسته به آنها مى‏شوند، يعنى عمال آنها مى‏شوند.(صحيفه نور، ج‏4، ص‏86 - 85 (1/10/57))

غرب زدگى

در غرب خبرى نيست‏

بايد معلمينى كه در اين فرهنگ يا در تمام قشرهاى اساتيد و عرض مى‏كنم اين‏ها باشد، انتخاب بشوند و اشخاص صحيح، سالم، كسانى كه جوان‏هاى ما را تربيت صحيح بكنند نه اين كه يك تربيت انگلى بكنند، چنانچه تا حالا بنابراين بوده است كه اين‏ها را غربى بار بياورند، غربزده كنند. بايد استقلال داشته باشيد، بايد هيچ توجه نداشته باشيد كه در غرب چه مى‏گذرد. در غرب خيلى بد مى‏گذرد، شما گمان نكيند كه در غرب خيلى خبر هست، خودشان مى‏گويند در غرب خبرى نيست، خبرها هست لكن خبرهاى رشد فكرى و رشد انسانى كم است. شما بايد مستقل باشيد و رشد انسانى پيدا بكنيد، بچّه‏ها را، جوان‏هاى ما را رشد انسانى بدهيد. دولت بايد درست توجه بكند كه روسائى را كه انتخاب مى‏كنند براى دانشگاه‏ها، براى مدارس، معلمينى را كه انتخاب مى‏كنند آن‏ها براى تربيت اطفال، اين‏ها بايد متحول بشود از حال سابق و كسانى كه سابق در خدمت اشخاص بيگانه بودند يا در خدمت طاغوت بودند، حال ثانياً نيايند و بچه‏هاى ما را باز به عقب برانند. اينهم يك مطلبى است كه در فرهنگ بسيار مهم است و بالاخره بايد فرهنگ متحول بشود به يك فرهنگ سالم، به يك فرهنگ مستقل و يك فرهنگ انسانى.(صحيفه نور، ج‏5، ص‏198)

همه غربزدگى‏ها ظلمت است‏

تمام ناروائى‏ها ظلمات است، تمام عقب‏افتادگى‏ها ظلمت است، تمام توجه‏هاى به عالم طبيعت ظلمت است، همه غربزدگى‏ها ظلمت است. اين‏هائى كه توجهشان به غرب است، توجهشن به اجانب است، قبله‏شان غرب است، رو به غرب توجه دارند، اين‏ها در ظلمات فرو رفته‏اند، اوليائشان هم طاغوت است. ملت‏هاى شرقى كه به واسطه تبليغات داخل و خارج، به واسطه تعليمات عمال داخلى و خارجى، رو به غرب آورده‏اند و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باخته‏اند و گم‏كرده‏اند و به جاى آن‏ها يك مغز غربى نشسته است، اين‏ها اوليائشان طاغوت است و از نور به ظلمات وارد شده‏اند و همه بدبختى‏هاى شرقى‏ها هم از آن جمله ماها، همه گرفتارى‏هاى ما و بدبختى‏هاى ما همين است كه خودمان را گم كرديم، يك كسى ديگر به جاى ما نشسته‏است و لهذا مى‏بينيد كه هر چيزى كه در ايران هست تا يك اسم غربى نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه هم بايد اسم غربى داشته باشد، كارخانه‏هاى ما هم كه پارچه مى‏بافند بايد آن حاشيه‏اش خط غربى باشد، اسم غربى هم رويش بگذارند. خيابان‏هايمان هم بايد يك اسم غربى داشته‏باشد، همه چيزمان بايد رنگ غربى داشته‏باشد. كتاب هم كه مى‏نويسند همين كتاب نويس‏ها، همين روشنفكرها بعضى‏شان كتاب هم كه مى‏نويسند يا يك اسم غربى روى آن مى‏گذارند يا مطالب را وقتى ذكر مى‏كنند استشهاد مى‏كنند به قول يك نفر غربى. عيب هم اين است كه هم آن‏ها غربزده هستند و هم ماها. اگر كتاب‏ها آن اسم‏ها را نداشته باشند، اگر فاستونى آن اسم را نداشته باشد، اگر داروخانه آن اسم را نداشته باشد كمتر به آن توجه مى‏شود. وقتى به كتاب زياد توجه مى‏شود كه از اول كه انسان وارد مى‏شود هى اصطلاح غربى ببيند، هى الفاظ غربى ببيند، الفاظ خودشان را فراموشش كنند. لغت خودشان را فراموش كنند، مفاخر خودشان را بكلى فراموش كرده‏اند، دفن كرده‏اند و به جاى آن ديگران را نشانده‏اند. (صحيفه نور، ج‏9، ص‏59)

غرب اساس اخلاق انسانى را از بين مى‏برد

شما خيال نكنيد كه غرب خبرى هست در آنجا خبرى نيست ما نمى‏گوئيم كه آن‏ها كارخانجات ندارند آن‏ها درست كردند همه اين‏ها را، اما اساس انسانيت در آنجا نيست اين‏ها هر چه درست كردند، يعنى هر چه نه، بسيارى از چيزهايى كه درست كرده‏اند برضد انسانيت درست كرده‏اند، اين غرب است كه دارد اساس اخلاق انسانى را از بين مى‏برد، اين غرب است كه دارد شخصيت انسانيت را از بين مى‏برد و ما خيال مى‏كنيم كه غرب همه چيز دارد، حالا كه غرب اتومبيل درست كرد پس بايد غرب همه چيز داشته باشد.(صحيفه نور، ج‏7، ص‏66)

غرب حيوان درنده تربيت مى‏كند

ما باورمان آمده‏است كه همه چيزها در غرب است، خير، آن چيزى كه در غرب است تربيت حيوان درنده است، حيوان درنده دارند درست مى‏كنند. الانى هم كه درست مى‏كنند، همان چنگ و دندان حيوان درنده است منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر. غرب انسان درست نمى‏كند آن كه انسان درست مى‏كند آن مكتب‏هاى الهى است، مكتب‏هاى توحيدى است كه تمام هَمِّ انبيا اين بوده كه آدم درست كنند كه آدم توى يك مملكتى باشد. آزادى به جورى كه آزادى ضرر به غير بزند، استقلال فكرى، استقلال روحى، استقلال انسانى. آن‏ها انسان مى‏خواهند درست بكنند. قرآن كتاب انسان‏سازى است، مى‏خواهند كه انسان درست كنند. انسان اگر درست شد آرامش در يك مملكتى پيدا مى‏شود. اگر يك مملكتى روى تعليمات توحيدى، روى تعليمات انسانى اسلامى افرادش بار آمدند اين‏ها به تعبير قرآن اين طورى بارمى‏آيند كه بين خودشان با هم رحيمند، دوستند، بين خودشان اين طور هستند اما اگر كسى باشد به آن‏ها تعدى بكند و بخواهد حمله كند به آن‏ها، نسبت به آن‏ها اشداء است، سخت است. بايد يك مملكتى كه عهده‏دار تربيتش دانشگاه است، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما، عهده‏دار انسان‏سازى باشد كه وقتى جوان‏ها از دانشگاه بيرون آمدند انسان بيرون آمده باشند، غربى نباشند، اسلامى باشند. غربى بودن ملازم با همان معانى است.(صحيفه نور، ج‏7، ص‏81)

پيشرفت غرب رو به تمدّن دارد يا توحش؟

طورى ما را الان تحقير كردند اين‏ها و ما را ميان تهى كردن كه ما باورمان آمده‏است كه ما هيچى نداريم و آن‏ها همه چيز دارند و در صورتى كه ما راجع به همين پيشرفت‏هائى كه كرده‏اند، بايد بنشينيم حساب كنيم ببينيم كه آيا اين پيشرفتها رو به تمدن دارد مى‏رود يا رو به توحش دارد مى‏رود؟ من تعبيرم اين است كه آمريكا و ساير اين دول غربى و شرقى اين‏ها ترقياتى كرده‏اند به اين معنا كه انسان‏ها دارند حيوان درنده بار مى‏آورند، تمام اين كارها كه كرده‏اند، براى درندگى است.(صحيفه نور، ج‏7، ص‏85)

غرب براى ما هيچ صلاحى نمى‏خواهد

آقا بدانيد كه اين‏ها براى ما هيچ صلاحى نمى‏خواهند، اين‏ها كوشش مى‏كنند كه ما از حيوانات پست‏تر باشيم، اين‏ها كوشش مى‏كنند كه ما يا اشخاصى بار بيائى‏م غربزده، براى آنها كار بكنيم و اگر نه بمانيم در اين حال عقب‏افتادگى و ببرند آن‏ها همه چيز ما را. شرق بايد بيدار بشود، بايد حساب خودش را از غرب جدا كند، تا آنقدر كه مى‏تواند. اگر مى‏توانست بايد تا آخر جداكند، حال كه نمى‏شود، تا آنقدر كه مى‏تواند بايد جدا كند لااقل فرهنگش را نجات بدهند.(صحيفه نور، ج‏10، ص‏55)

هر چه به طرف غرب برويد آنها از شما بهره مى‏برند

در سفارتخانه‏هايتان زنگ اسلامى بدهيد، نترسيد از اين كه بگويند اين‏ها عرض بكنم عقب افتاده‏اند. آن‏ها عقب افتاده‏اند، آن‏ها كه دارند مردم را مى‏كشند به عصر حجر عقب افتاده‏اند، نه ما كه مى‏خواهيم مردم را بِكشيم به تمدن، به تمدن به معناى واقعيتش. نترسيد از حرف‏هائى كه اين‏ها مى‏زنند. هيچ قدرتى در مقابل اسلام نيست، همين قدرت است كه يك عده كمى غلبه كرد بر يك عده زيادى، بر قدرت‏هاى زياد. سفارتخانه‏هايتان را، ادارتتان كه در آنجا داريد، همه را اسلامى كنيد، آن جهات غربى‏اش را اصلاح كنيد. هر چه جهت اسلاميش بكنيد آن‏ها بيشتر از شما حساب مى‏برند، هر چه طرف غرب برويد آن‏ها از شما بهره مى‏برند، شما اين مطلب را كه با آن از يك مملكت اسلامى رفته‏ايد و مسائل را اسلامى مى‏خواهيد حل بكنيد اين مطلب را در همه جا كه هستيد در نظر داشته‏باشيد، بعد از يك چند دفعه تجربه كنيد ببينيد احترام بيشتر خواهيد شد. وقتى ديدند شما يك ايده‏اى داريد كه سر آن ايده باقى هستيد و پافشارى داريد مى‏كنيد، اين‏ها هم با شما چيز مى‏شوند، اگر شما يك قدم كنار برويد، يك قدم عقب برويد آن‏ها جلوتر مى‏آيند. وضع همين است، يك قدم شما عقب برويد آن‏ها يك قدم جلوتر مى‏آيند، بيشتر از شما توقع دارند.(صحيفه نور، ج‏7، ص‏85)

تا غرب‏زدگى و شرق‏زدگى هست اميدى به اصلاح نيست‏

ملعبه كردند ما را، هم غرب ما را ملعبه كرده هم شرق ما را ملعبه كرده‏است و تا اين گول خوردن‏ها هست، تا اين غربزدگى و شرق‏زدگى در ملت ما هست، هيچ اميدى به اصلاح نيست. ما بايد اوّل تمام همتمان را مصرف كنيم كه خودمان را از اين وابستگى فكرى بيرون بياوريم. ما فكرهايمان وابسته‏است، ما فرهنگمان وابسته است. ما بايد سعى كنيم از اين فرهنگ وابسته خارج بكنيم خودمان را، چه فرهنگ آن طرف كه همه‏اش فساد و چه فرهنگ اين طرف كه همه‏اش فساد است يعنى همه‏اش براى به دام انداختن ماهاست، به دام انداختن بشر است.(صحيفه نور، ج‏9، ص‏112)

فرهنگ ما بايد از غربزدگى نجات يابد

يكى از مسائل بسيار مهم در تمام دستگاه‏ها خصوصاً دانشگاه‏ها و دبيرستان‏ها تغييرات بنيادى در برنامه‏ها و خصوصاً برنامه‏هاى تحصيلى و روش آموزش و پرورش است كه دستگاه فرهنگ ما از غربزدگى و از آموزش‏هاى استعمارى نجات يابد. اجانب خصوصاً آمريكا در نيم قرن اخير كوشش داشتند و دارند فرهنگ و برنامه‏هاى فرهنگى و علمى و ادبى ما را از محتواى اسلامى انسانى ملى خود خالى و به جاى آن فرهنگ استعمارى و استبدادى بنشانند. فرهنگ زمان طاغوت، كشور ما را تا لب پرتگاه سقوط كشاند و خداوند متعال به داد اين كشور اسلامى رسيد ولى بدون تغييرات صحيح بنيادى و تحول فرهنگى و علمى امكان تحول فكرى و روحى نيست و بايد با كوشش همه جانبه از طرف دولت و رؤساى دانشگاه‏ها و فرهنگيان و جوانان دانشجو به مقصود نزديك شويم و انشااللَّه تعالى از پيوستگى و وابستگى نجات پيدا كنيم و كشور عزيزمان را نجات دهيم.(صحيفه نور، ج‏9، ص‏185)

رابطه ما با امريكا رابطه بره با گرگ است‏

شما تصور نكنيد كه اين‏ها براى ما و براى صلاح ما يك قدم بردارند. هر كه اين را تصور بكند اين جاهل است، كه اين‏ها بخواهند ممالك شرق يك قدم رو به ترقى برود. اين‏ها نمى‏خواهند. ممالك شرق بايد فكر خودشان باشند، نسيان كنند غرب را و خودشان مشغول بشوند و به اصلاح حالشان. اگر ما مى‏توانستيم كه بكلى منقطع بشويم از اين‏ها، اجازه مى‏داد اين مسائل كه بكلى منقطع بشويم از اين‏ها، به صلاحمان بود. خيال نكنيد كه روابط ما با آمريكا و روابط ما با نمى‏دانم شوروى و روابط ما با اين‏ها يك چيزى است كه براى ما يك صلاحى دارد. اين مثل رابطه بره با گرگ است. رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندى براى بره نيست. اين‏ها مى‏خواهند از ما بدوشند. اين‏ها نمى‏خواهند به ما چيزى بدهند.(صحيفه نور، ج‏15، ص‏55)

مى‏شود مقابل غرب ايستاد

شما ديديد كه قيام كرديد و در مقابل قدرت‏هاى بزرگ ايستاديد و حريف خودتان را در عين حالى كه همه جديت داشتند كه باشد، عقب زديد، معلوم شد، مى‏شود مقابل غرب ايستاد، مى‏شود حتى جلو قدرت‏هاى غرب ايستاد، در اين قضيه خودتان را پيدا كرديد، ديديد كه ما خودمان هم مى‏توانيم با مشت خالى جلو برويم، در فرهنگ هم بايد خودتان را پيدا كنيد. آن‏ها الان درصددند كه با هر جهتى كه شده‏است شما را باز به خودشان متوجه كنند، همه كوشش‏شان اين است كه شما را وابسته قرار بدهند، وابسته كنند، نگذارند اين وابستگى از بين برود و شما دانشجوهاى عزيز خودتان درصدد اين باشيد كه از غربزدگى بيرون بيائيد، اين گمشده خودتان را پيدا كنيد، گمشده شما خودتان هستيد، شرق خودش را گم كرده و شرق بايد خودش را پيدابكند. آن‏ها در صددند كه با هر ترتيب شده‏است خودشان را به ما تحميل كنند و شما بايد مقاومت كنيد. شمائى كه مى‏خواهيد مستقل باشيد، مى‏خواهيد آزاد باشيد، همچو خودتان سرپاى خودتان ايستاده باشيد، بايد همه قشرها در اين مملكت، همه قشرهاى بناى بر اين بگذارند كه خودشان باشند. (صحيفه نور، ج‏11، ص‏183)

مردم پشتيان نظام و انقلاب اسلامى هستند

تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرال‏ها بيفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرال‏ها بيفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين اسلام اين مردم بى‏پناه را از بين ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم كرد، تا من هستم دست ايادى آمريكا و شوروى را در تمام زمينه‏ها كوتاه مى‏كنم و اطمينان دارم كه تمامى مردم را در اصول همچون گذشته پشتيبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند.(صحيفه نور، ج‏21، ص‏88)

با غرب و غرب‏زدگى مبارزه نمائيد

اى مسلمانان جهان كه به حقيقت اسلام ايمان داريد! بپا خيزيد و در زير پرچم توحيد و در سايه تعليمات اسلام، مجتمع بشويد و دست خيانت ابرقدرتان را از ممالك خود و خزائن سرشار آن كوتاه كنيد و مجد اسلام را اعاده كنيد و دست از اختلافات و هواهاى نفسانى برداريد كه شما داراى همه چيز هستيد. بر فرهنگ اسلام تكيه زنيد و با غرب و غربزدگى مبارزه نمايئد و روى پاى خودتان بايستيد و بر روشنفكران غربزده و شرقزده بتازيد و هويت خويش را دريابيد كه روشنفكران اجير شده بلائى بر سر ملت و مملكتشان آورده‏اند كه تا متحد نشويد و دقيقا به اسلام راستين تكيه ننمائيد، بر شما آن خواهد گذشت كه تاكنون گذشته است.(صحيفه نور، ج‏13، ص‏80)

بايد شديداً با روشنفكران غرب‏زده مبارزه كرد

بايد كاملا مراقبت كنيد و خوف از گفته‏ها و نوشته‏هاى اين روشنفكران غربزده ابداً نداشته‏باشيد. اين روشنفكران در فكر اين هستند كه مملكت را به خواست خودشان يك مملكت لوكس درست بكنند و ديگر هرچه خرابى هم باشد مانعى ندارد. آن‏ها دلشان مى‏خواهد يك مملت غربى درست بشود و حال اين كه مردم اينجا همه جديت كردند براى اين كه اسلام در ايران پياده شود، نه فقط يك صورت اسلام و وقتى سر به هر اداره‏اش مى‏زنيم اسلام در كار نباشد. بايد شديداً با روشنفكران غربزده مبارزه كرد.(صحيفه نور، ج‏12، ص‏84)

ما مى‏خواهيم به اسلام عمل بكنيم‏

من صريحا مى‏گويم ما نمى‏خواهيم نه غرب و نه شرق از ما تعريف كنند. نمى‏خواهيم روشنفكران غربزده و قلمداران خود فروخته از ما تعريف كنند ما مى‏خواهيم يك مساله‏اى را كه اسلام مى‏فرمايد عمل بكنيم.(صحيفه نور، ج‏12، ص‏84)

از اسلام مى‏ترسند

از جمهورى اسلامى اين‏ها مى‏ترسند، نه از جمهوريش، از اسلاميش. آن‏هائى كه قلم‏هايشان يا تابع آن‏ها بود يا از باب اين كه خودشان توجه نداشتند و غربزده شده بودند، شروع كردند نوشتن به اين كه ديگر اسلام را مى‏خواهند چه كند همان جمهورى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، آخرش هم ديگر راضى شده‏بودند به اين كه جمهورى اسلامى دموكراتيك باشد. اين‏ها از اسلام مى‏ترسند و از رژيم اسلامى مى‏ترسند. (صحيفه نور، ج‏9، ص‏178)

مى‏خواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا كند

آقا، امروز مملكت ما غربزده است كه از زلزله زده بدتر است امروز بعضى از اشخاص در اين مملكت مى‏خواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند، اغفال مى‏كنند بعضى مقامات را، مى‏خواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند امروز وقت اين نيست كه نق بزنم كه من فلان قسمش را نميخواهم فلان قسمش را ميخواهم امروز وقت اين است كه همه دست به هم بدهيد بگوئيد اسلام را ما مى‏خواهيم، چنانچه همه گفتيد، با اسلام همه پيش رفتيد.(صحيفه نور، ج‏7، ص‏120)

مى‏خواهند همان مسائل را برگردانند

يك كسى كه پنجاه سال مغزش را آن‏ها تربيت كرده‏ند و از مغز انسانى بيرونش كردند يك مغز غربى روى آن گذاشتند، اين هر چه هم كه ضربه از غرب به اين مملكتش بخورد، به اين كشورش بخورد باز از آن‏ها تعريف مى‏كند، باز هم دنبال اين است كه برگرداند. الان بعضى از اين مفسدها كه از ايران بيرونشان كردند رفتند در آنجا در پناه انگلستان، آنجا رفتند توطئه‏گرى، براى اين كه بازگردانند وضع را، باز همان مسائل را برگردانند مشغول توطئه هستند، اينجا هم روابط بينشان هست، از اينجا هم باز روابط هست، از اينجا با آمريكاست، روابط اشخاص براى توطئه‏گرى با آمريكا هست، با انگلستان هم هست. مى‏خواهند (نقشه اين است)كه بعد از چند وقت ديگر همان مسائل را برگردانند، اين‏ها هم خودشان را ملى مى‏دانند و خودشان را روشنفكر مى‏دانند و خودشان را نسبت به اين مملكت دلسوز مى‏دانند. ما بايد بيدار باشيم، ملت ما بايد چشم‏هايش را باز كند، دو تا چشم هم قرض كند با چهارتا چشم نظر كند كه اين اشخاصى كه مشغول اين كارها هستند، اين‏ها چكاره‏اند. اين‏ها كه مشغول اين توطئه‏ها هستند، اين‏ها رفقاشان چه كسانى‏اند، چه كسى با اين معاشرت مى‏كند. بايد درست توجه بكنند و اگر درست توجه نكنند به تدريج ممكن است ما تحميلمان بشود همان مسائل، البته نمى‏شود به اين زودى. (صحيفه نور، ج 10، ص‏273)

آزادى

ما آزادى در پناه اسلام مى‏خواهيم‏

من حجت را دارم تمام مى‏كنم بر ملت ايران، من مى‏بينم بدبختى‏هائى كه از دست همين اشخاصى كه فرياد آزادى مى‏كشند براى ملت ايران، من بدبختى را دارم مى‏بينم. بدبختى ملت ما آنوقتى است كه ملت ما از قرآن جدا باشند، از احكام خدا جدا باشند از امام زمان جدا باشند. ما آزادى در پناه اسلام مى‏خواهيم، استقلال در پناه اسلام مى‏خواهيم، اساس مطلب اسلام است. معرفى كردم من به شما، به اين اشخاصى كه اسلام را كارى به آن ندارند، روحانيت را هم هيچ كارى به آن ندارند، مى‏خواهند، يك مملكت غربى درست كنند براى شما، آن‏هائى كه حسن نيت دارند، نيت سوء ندارند و نمى‏خواهند دوباره رژيم برگردد، با او هم بد هستند، اين‏ها مى‏خواهند يك مملكت غربى براى شما درست كند تا آزاد هم باشيد، مستقل هم باشيد، اما نه خدائى در كار باشد و نه پيغمبرى و نه امام زمانى و نه قرآنى و نه احكام خدا، نه نمازى و نه هيچ چيز. شما شهادت را براى خودتان فوز مى‏دانيد براى اين كه مثل مثلاً سوئيس بشويد؟! شما قرآن را مى‏خواهيد، شما براى اسلام قيام كرديد.(صحيفه نور، ج‏6، ص‏255)

آزادى در حد قوانين اسلام‏

آزاديى كه در اسلام است در حدود قوانين اسلام است. (صحيفه نور، ج‏7، ص‏92 (23/3/58))

آزادى در حدود اسلام‏

آزادى در حدود اسلام است، در حدود قانون است، تخلّف از قانون نشود به خيال اين كه آزادى است.(صحيفه نور، ج‏8، ص‏170 (28/4/58))

آزادى غربى، آزادى بى‏بند و بارى است‏

آزادى كه غرب مى‏خواهد، يك آزادى بى‏بند و بار است هر كه كارى دلش بخواهد مى‏كند، يك آزادى است كه مخالف با اخلاق است مخالف، با سنن انسانى است، نه يك آزادى محدودى كه روى قواعد و روى چهارچوب قوانين باشد. آن‏ها يك همچو آزادى مى‏خواهند. (صحيفه نور، ج‏7، ص‏81)

محكوميت آزادى غربى‏

بايد همه بدانيم كه آزادى به شكل غربىِ آن موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى‏شود، از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانى‏ها و كتب و مجلات برخلاف اسلام و عفّت عمومى و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيرى از آنها واجب است، و از آزادى‏هاى مخرّب بايد جلوگيرى شود، و آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسير ملّت و كشور اسلامى و مخالف با حيثيت جمهورى اسلامى است، به طور قاطع اگر جلوگيرى نشود، همه مسئول مى‏باشند، و مردم و جوانان حزب اللّهى اگر برخورد به يكى از امور مذكور نمودند، به دستگاههاى مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهى نمودند خودشان مكلف به جلوگيرى هستند. خداوند تعالى‏ مددكار همه باشد.(وصيت‏نامه حضرت امام‏)

خطر آزادى صادراتى‏

آزادى صادراتى، آزادى است كه بچه‏هاى ما را به فحشا كشاند.(صحيفه نور، ج‏11، ص‏196 (14/10/58))

ما آزادى غربى نمى‏خواهيم‏

اسلام هم آزادى دارد، اما آزادى بى‏بند و بارى نه، ما آزادى غربى نمى‏خواهيم.

ما گرفتار اهل قلم، گرفتار روشنفكرها هستيم‏

در هر صورت من از شما جوان‏ها متشكرم كه آمديد از نزديك با هم ملاقات كنيم و درد دلمان را بگوئيم. زياد است، درد دل‏ها زياد است. ما از سر نيزه‏ها و مسلسل‏ها و اين‏ها فارغ شديم. سر قلم‏ها حالا ضد ماست، قلم‏ها به جاى نيزه‏ها آمده‏است، مقاله‏ها به جاى مسلسل‏ها، حالا به روى اسلام بسته شده‏است. الان ما گرفتار سرنيزه نيستم، ما گرفتار قلم هستيم، اهل قلم، ما گرفتار روشنفكرها هستيم، ما گرفتار آزاديخواه‏ها كه آزادى را نمى‏دانند چى است، هستيم. يعنى چه آزادى. ما الان گرفتار اين‏ها هستيم و من اميدوارم كه بيدار بشويد يك وقت ملت ما، يك وقت آزاديخواه‏هاى ما هم بيدار بشوند، از اين غربى بودن بيرون بيايند، توجه بكنند به خودشان، خودشان را مستقل قرار بدهند. يك وقت از اسلام همه جا، به همه جا چيز صادر مى‏شد فرهنگ صادر مى‏شد، حالا ما همه چيزهامان بايد تبع باشد.(صحيفه نور، ج‏7، ص‏23)

روشنفكرهاى وارداتى را كنار بزنيد

روشنفكرها، روشنفكرهاى اسلامى، روشنفكرهاى وارداتى را كنار بزنند. غربزده‏ها را كنار بگذاريد، عده‏شان خيلى زياد هم نيست اما فضوليشان زياد است. عده زياد نيست، ادعايشان زياد است. خود قشر روشنفكر متعهد اسلامى براى خاطره اسلام، براى خاطر استقلال كشور، براى خاطر حفظ آزادى، اين روشنفكر متعهد اسلامى آن‏هايى را كه در بينشان پيدا مى‏شود كه نق مى‏زنند مى‏خواهند نگذارند كارها پيش برود، اين‏ها را كنار بزنند.(صحيفه نور، ج‏7، ص‏120)

به گرديد شرق را پيدا كنيد!

«وَالَّذينَ كَفَرُوا اَوْلِياءُهُمْ الْطَّاغُوت» آن‏هائى كه كافر هستند، كفران نعمت خدا را مى‏كنند. مسئور است واقعيات پيش آن‏ها، در سطح و در تيرگى هستند كه اين‏ها اوليائشان طاغوت است. كار طاغوت چيست؟ «يخْرِجُونَهُمْ مِنَ الْنُّورِ اِلَى الْظُّلُماتِ» از نور، از نور مطلق، از هدايت، از استقلال، از مليت، از اسلاميت، اين‏ها را بيرون مى‏كند و وارد مى‏كند در ظلمت‏ها. در اين ظلمات اين‏ها را وارد مى‏كنند. ماها خودمان را گم كرديم، مفاخر خودمان را الان گم كرديم، مَآنز خودمان را گم كرده‏ايم، تا اين گم شده پيدا نشود شما مستقل نمى‏شويد. بگرديد پيدايش كنيد، بگرديد شرق را پيدا كنيد. تا ما اين طور هستيم، تا نويسنده‏هاى ما آن طور است، تا روشنفكرهاى ما آن طور فكر مى‏كنند، تا آزاديخواهان ما آن طور آزادى غربى را مى‏خواهند همين است كه هست. فرياد مى‏زنند كه ها اختناق است، اختناق است، آزادى نيست. چه شده‏است كه آزادى نيست؟ نمى‏گذارند اين آخوندها زن‏ها و مردها با هم توى دريا بروند بغلطند.(صحيفه نور، ج‏9، ص‏59)

شما روشنفكران بى‏بند و بارى را آزادى ميدانيد

بله، ما مرتجع هستيم، شما روشنفكر هستيد! شما روشنفكرها مى‏خواهيد كه ما به هزار و چهارصد سال قبل برنگرديم. شما مى‏ترسيد كه اگر ما جوانان را مثل هزار و چهارصد سال قبل تربيت كنيم كه با جمعيت كم دو امپراطورى بزرگ را به باد داد. ما مرتجع هستيم، شمايى كه مى‏خواهيد جوانان ما را به تعليمات غربى بكشيد، نه آن تعليماتى كه خودشان دارند، آن تعليماتى كه براى ممالك استعمارى دارند. شما روشنفكر هستيد! شما كه آزادى مى‏خواهيد، آزادى همه چيز، آزادى فحشا، همه آزادى‏ها را مى‏خواهيد. شما روشنفكر هستيد! آزادى كه جوان‏هاى ما را فاسدكند، آزادى كه راه را براى مستكبرين باز كند، آزادى كه ملّت ما را تا آخر به بند مى‏كشد، شما اين آزادى را مى‏خواهيد، و اين ديكته‏اى است كه از خارج به شما شده‏است. شما حدود آزادى را، براى آن چيزى قائل نيستيد. شما بى‏بندو بارى را آزادى مى‏دانيد، شما فساد اخلاق را آزادى مى‏دانيد، شما فحشا را آزادى مى‏دانيد. ما شما را آزاد گذاشتيم و خودتان را به فحشا كشيديد، به بدتر از فحشا كشيديد، آبروى خودتان را برديد پيش ملّت. ما شما را آزاد گذاشتيم و قلم‏هاى مسموم شما توطئه‏گران مملكت ما را مى‏خواست به ياد بدهد. با اسم دموكراتى، با اسم آزاديخواهى، با اسم رشنفكرى، با اسم‏هاى مختلف خائنان در اين مملكت با دست باز شروع كردند به فعاليّت و توطئه‏چينى.(صحيفه نور، ج‏8، ص 272 - 271(2/6/58))

توطئه ايجاد آزادى ناسالم‏

مى‏خواهند آزادى شما را با آزادى سلب كنند، آزادى ناسالم در شما ايجاد كنند و آزادى حقيقى را از شما بگيرند.(صحيفه نور، ج‏11، ص‏150 (9/10/58))

مردم اسلام را مى‏خواهند نه دموكراسى فاسد را

تمام مردم راجع به يك مطلب قيام كردند، همه با هم همصدا شدند، صدا چه بود؟ صدا اين بود كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، ما اين رژيم را نمى‏خواهيم و ما اسلام را مى‏خواهيم. همه همصدا يك مطلب مى‏گفتند، بچه كوچكى كه تازه رفته بود دبستان يا قبل از آن هم بود همين مطلب را مى‏گفت، آن مريض پيرمردى هم كه در بيمارستان خوابيده بود او هم همين را مى‏گفت. پشت‏بام‏ها هم وقتى مى‏رفتيد همه‏اش «اللَّه اكبر» بود و از اسلام بود. لكن اينها همين معنايى كه همه دارند مى‏گويند اسلام، مى‏گويند كه همه اينها براى «دمكراسى» فرياد كردند! در صورتى كه اكثر اينها كلمه دمكراسى به گوششان نخورده بود و معناى دمكراسى فاسدى كه اينها مى‏گويند اگر به ايشان مى‏گفتند اصلاً قبول نداشتند. اينها مى‏گفتند اسلام. (صحيفه نور، ج‏10، ص‏275 - 274(21/9/58))