next page

fehrest page

back page

329- پـس روى خـود همچنان به سوى آيين اسلام بدار، در حالى كه در آن استوارى بـه هـمـان سـرشـت خدا كه مردم را بر آن پديد آورد. در آفرينش ‍ خداوند هيچ دگرگونى نيست . دين راست اينست ، اما بيشتر مردم نمى دانند. (روم / 30).
330- عن الحسن الصيقل قـال قـلت لابـى عـبـدالله عـليـه السـلام : تـفـكـر سـاعـه خـيـر مـن قـيـام ليـله ؟ قال : نعم . قال رسول الله ، صلى الله عليه و آله : تفكر ساعه خير من قيام ليله . (حسن صـيـقـل گـويـد بـه امام صادق عليه السلام عرض كردم : آيا ساعتى انديشيدن از يك شب عـبـادت بهتر است ؟ فرمودند: آرى و پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: يك ساعت فكر كـردن از يـك شـب عـبـادت بهتر است . بحارالانوار ج 68، ص 325، كتاب ايمان و كـفـر، بـاب تـفـكـر، حـديـث 16. و در اصول كافى ج 2، ص 54، كتاب ايمان و كفر، حديث 2 همين آمده است .

331- قـال النـبـى صـلى الله عـليـه و آله : فـكـره سـاعـه خـيـر مـن عباده سنه . عوالى اللئالى ، ج 2، ص 57، المـسـلك الرابـع ، حـديـث 152 و در شـرح مـصـبـاح الشريعه و مفتاح الحقيقه (ص 171، باب 26 در بيان تفكر) همين معنا آمده است .
332- طريحى در مجمع البحرى در ماده فكر مى نويسد در حديث است : تفكر ساعه خير من عباده ستين سنه .
333- قـال البـى صـلى الله عـليـه و آله : تـفـكـر سـاعـه خـيـر مـن عمل سبعين سنه . اسرار الشريعه و اطوارالطريقه و انوار الحقيقه ، ص 207.
334- شـرح اصـول كـافـى ، صـدرالمتالهين ، ج 1، ص 251، كتاب التوحيد، باب النهى عن الكلام فى الكيفيه . و نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص ، جامى ، ص 27 و 28.
335- حديث 1، پاورقى 46.
336- مـحـمـد بـن ابـراهـيـم شـيـرازى (979، 1050 ) مـلقـب بـه صـدرالدين و صـدرالمـتـالهـين معروف به صدرا و ملا صدرا از بزرگان حكماى اسلامى است . وى بـنـيانگذار حكمت متعاليه است و صاحب آراء بديعى در فلسفه مى باشد. مكتب فلسفى صدر المتالهين پس از او بر ديگر مكاتب فلسفى برترى يافت . و بيشتر حكماى اسلامى پس از او از پيروان مكتب او بشمار مى روند. مهمترين اثر وى اسفار اربعه است كه در بـردارنـده آراء و نـظريات فلسفى او بنحو گسترده مى باشد. از آثار اوست : تفسير القـران الكـريـم ، شـرح اصـول كافى ، مبداء و معاد، مفاتيح الغيب ، شواهد الربوبيه ، اسرار الايات ، حاشيه بر شفا. وى از شاگردان محقق داماد، مير فندرسكى و شيخ بهائى است . ملا محسن فيض و عبدالرزاق لاهيجى (فياض ) از شاگردان معروف او هستند.
337- اشارات ، ج 3، ص 419، خاتمه و وصيه .
338- اسفار، ج 1، مقدمه ، ص 10.
339- تـفـسـيـر القـرآن الكـريـم ، ج 4، ص 421 و هـمـچنين اين مفهوم با عبارات مختلف نقل شده است . اصول كافى ، ج 1، ص 93، كتاب التوحيد باب النهى عن الكلام فـى الكيفيه ، حديث 7. توحيد صدوق ، ص 454، 457، باب 67، احاديث 1 و 2 و 9. علم اليقين ج 1، ص 95. المحجه البيضاء، ج 8، ص 193 و 210.
340- كـافـى بـا سـنـد خـود از ابـو بـصـير روايت مى كند كه گفت امام باقر عليه السلام فرمود: از آفريده هاى خداوند سخن بگوييد و از ذات خدا سخن مگوييد، زيرا سخن از ذات خـدا سـرگـردانـى بـيـشـتـر گـويـنـده اسـت . اصـول كـافـى ، ج 1، ص 92، كـتـاب تـوحـيد، باب نهى الكلام فى الكيفيه ، حديث 1.
341- حديث 1، پاورقى 14.
342- مـرآة العـقـول ، ج 1، ص 322، كـتـاب تـوحيد، باب النهى عن الكلام فى الكيفيه ، حديث 1.
343- در بـاب هـر چـيـز سـخـن بـگـويـيـد ولى در ذات خـدا گـفـتـگـو مـكـنـيـد. اصول كافى ، ج 1، ص 92، كتاب توحيد، باب النهى عن الكلام فى الكيفيه ، دنباله حديث 1.
344- اصـول كـافـى ، ج 1، ص 93، كـتـاب توحيد، باب النهى عن الكلام فى الكيفيه ، حديث 7.
345- پاورقى 9.
346- از عـلى بـن الحـسـيـن عـليـه السـلام درباره توحيد پرسيدند فرمودند: همانا خـداوند عزوجل مى دانست ؟ در آخر زمان پاره اى از مردم ژرف انديش ‍ خواهند آمد، پس خداوند تـعـالى قل هو الله احد و آياتى از سوره حديد تا آيه و هو عليم بذات الصدور را فـرو فـرسـتـاد؛ پـس هـر كـس فـزون از آن را اراده كـنـد هـلاك شـده اسـت . اصول كافى ، ج 10، ص 91، كتاب توحيد، باب النسبه ، حديث 3.
347- آنچه در آسمانها و زمين است خدا را تنزيه مى كنند. حديد 1.
348- او آغاز و پايان و آشكار و نهان است و او به همه چيز داناست . حديد 3.
349- هـر كـه دربـاره چـگـونـگـى خـدا بـيـنـديـشـد هـلاك شـود. اصول كافى ، ج 1، ص 93، كتاب توحيد، باب النهى عن الكلام فى الكيفيه ، حديث 5.
350- ستايش مخصوص خداست و شكايت نزد اوست .
351- ابراهيم / 12 و حديث 11، پاورقى 14.
352- كشته باد انسان ! چه قدر ناسپاس است او. عبس 17.
353- اسـلام بـرتـر اسـت و چـيـزى بـر آن بـرتـرى نـجـويـد. وسـائل الشـيعه ، ج 17 ص 376، كتاب الفرائض و المواريث ، ابواب موانع الارث ، باب 1 حديث 11.
354- وسـائل الشيعه ، ج 5، ص 268، 281، كتاب الصلوه ، ابواب بقيه الصلوات المندوبه ، باب 39، 40.
355- روضه كافى ، ج 8، ص 79، حديث 33.
356- پـيـامـبـر اكـرم صـلى الله عـليـه و آله بـه جـبـرئيـل گـفـت : مـرا انـدرزى ده . جـبـرئيـل گفت : اى محمد، هر چه مى خواهى زنده بمان كه سرانجام خواهى مرد؛ و هر چه را مى خواهى دوست بدار كه سرانجام از آن جدا خواهى شد؛ و هـر چـه مـى خواهى بكن كه سرانجام آن را نزد خدا خواهى ديد؛ و بدان كه شرف مؤ من به پـا خـاسـتـن شـب اسـت و عـزت او بـه دورى جستن او از آن چيزى كه در دست مردم است . خـصـال ، بـاب 1، حـديـث 19. وسـائل الشـيـعـه ، ج 5، ص 275، كتاب الصلاه ، ابواب بقيه الصلوات المندويه باب 39، حديث 3.
357- وسـائل الشـيـعـه ، ج 5، ص 275، كـتـاب الصـلاه ، ابـواب بـقـيـه الصلوات المندوبه ، باب 39، حديث 29.
358- عـلل الشـرائع بـاب 32، حـديـث 4، وسـائل الشـيـعـه ، ج 5، ص 275. كتاب الصلاه ، ابواب بقيه الصلوات المندويه ، باب 39، حديث 30.
359- وسـائل الشـيـعـه ، كـتاب الصلاه ، ابواب بقيه الصلوات المندوبه باب 39، احاديث 2، 28، 34.
360- عـلل الشـرائع ، ج 5، ص 280، كـتـاب الصـلاه ، ابـواب بـقـيـه الصلوات المندوبه ، باب 40، حديث 13.
361- حـق تـعـالى در وصـف نـمـاز شـب و شـب زنـده دارى مـى فـرمـايـد: ان نـاشـئه الليل هى اشد وطا و اقوم قيلا ان لك فى النهار سبحا طويلا. همانا نماز شب استوارتر و ثـابـت قـدم تـر در صـفـاى نـفـس اسـت هـمانا براى تو در روز كوشش و تلاش وجود دارد. مـزمـل ، 6 و 7. امـام عـسـگـرى عـليـه السـلام نـيـز مـى فـرمـايـد: الوصول الى الله سفر لايدرك الا بامتطاء الليل . رسيدن به خدا (لقاء) سفرى است كه جز با مركوب راهوار شب بدست نمى آيد. مقدمه سرالصلوه ص ‍ 12.
362- طـبـرسـى از امـام صـادق عليه السلام روايت مى كند كه زمانى كه ابراهيم صلى الله عـليـه و آله را در مـنـجـنـيـق نـهـادنـد تـا در آتـش بـيـفـكـنـنـد، جـبـرئيـل نـزد او آمـد و گـفـت : آيـا حـاجـتـى دارى ؟ ابراهيم گفت : آرى اما نه به تو. مجمع البيان در تفسير آيه 69 سوره انبياء.
363- حديث 10، پاورقى 24.
364- و كـسـى كـه بـر شبهه ها كار كند در حرامها افتد و از راهى كه نمى داند هلاك شـود. اصـول كـافـى ، ج 1، ص 66، 68، كـتـاب فـضـل العـلم ، باب اختلاف الحديث ، حديث 10، و در كافى به جاى وقع فى ، ارتكب المحرمات است .
365- كـسـى كـه اطـراف قـرقـگـاه چـرا كـنـد، زود اسـت كـه در آن وارد شـود. وسائل الشيعه ، ج 18، ص 122. كتاب القضاء ابواب صفات قاضى ، باب 12 حديث 39. در وسائل به جاى يوشك ، اوشك است .
366- پس پايدارى كن آن گونه كه فرمان مى بايست برد. هود 112.
367- آخـريـن ردمـان ، داغ نـهـادن و سـوزاندن است . و آن مثلى است مشهور كه در نـهـج البـلاغـه خطبه 168 نيز آمده است . كى داغ يعنى آهن تافته اى است كه بـر تـعـض جـراحـات نهند. و مراد آنكه وسائل صعب را آن گاه به كار برند كه چاره هاى سهل بى اثر ماند. امثال و حكم .
368- روزى كـه در آتش دوزح سوزانده شوند و پيشانى و پهلو و پشت آنها را به داغ كنند. توبه 35.
369-
مـا طـبـيـبـانـيـم شـاگـردان حـق
 
بـحـر قـزم ديـد مـا را فـا نفل ق

، دفتر سوم ، بيت 2742.
370- همانا نفس امر به زشتى كند. يوسف 53.
371-
372- مرحوم شاه آبادى (ره ) و حديث 1، پاورقى 51.
373- اى ايـمـان آورنـدگـان تـقـوا پيشه كند و هر كس بايد بنگرد براى فردا چه پيش فرستاده است . حشر 18.
374- طلاق ، 3.
375- اصول كافى ، ج 2، ص 65، كتاب ايمان و كفر، باب التفويض الى الله و التوكل عليه ، حديث 5.
376- و اتـكلت على فلان فى امرى يعنى در كار خويش بر او تكيه كردم . و اصل آن او تكلت است ، و حسبه يعنى او را كافى است .
377- مرآه العقول ، ج 8، ص 23. كتاب ايمان و كفر، باب التفويض ، حديث 5.
378- الا، يـالو، يـعـنـى كـوتـاهـى كـرد؛ و فلانى در خير خواهى تو كوتاهى ننمود.
379- منازل السائرين . ص 33. قسم معاملات ، باب 27.
380- اين كلام از ابوتراب نخشبى نقل شده است . رساله قشيريه ، ج 1. ص 468.
381- ايـن كـلام از بـايـزيـد نـقـل شـده اسـت . شـرح منازل السائرين ، ص 89، قسم چهارم در اخلاق باب رضا.
382- منازل السائرين ص 34. قسم البدايات ، باب تفويض .
383- هـمـانـا مـردمـى عـليـه شما گرد آمده اند از آنها بترسيد پس اين بر ايمانشان افـزود و گـفـتـنـد خـدا مـا را بـس اسـت و او چـه نـيـكـو تـكـيـه گـاهـى اسـت . آل عمران 173.
384- خدايا من نفس خود را تسليم تو كردم و به تو تكيه كردم و كار خويش را به تو واگذار كردم .
385- مـلا عـبـدالرزاق بـن جـمـال جـلال الديـن اسـحـق كـاشـانـى سـمـرقـنـدى ، مكنى به ابـوالغـنـائم و مـلقـب بـه وكـمـال الديـن از مـشاهير عارفان قرن هشتم هجرى و از شـارحان بزرگ فصوص مى باشد. وى در سال 730 يا 735 وفات كرده است . از آثار اوسـت : اصـطـلاحـات الصـوفـيـه ، تـاويـل الايات يا تاويلات القرآن ، شرح فصوص الحكم ، شرح منازل السائرين .
386- حديث 12، پاورقى 2.
387- شرح منازل السائرين ص 78. در باب معاملات ، باب تفويض .
388- مـنـازل السـائريـن . ص 34. قـسـم سـوم . در بـاب مـعـامـلات ، بـاب توكل .
389- ثقه مردمك چشم توكل و مرگز دايره تفويض و كانون دل تسليم است . منازل السائرين ص 35. قسم البدايات ، باب ثقه .
390- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 67، كـتـاب ايـمـان و كـفـر، بـاب خـوف و رجاء، حديث 1.
391- اسماعيل بن حماد جوهرى (332 ه 398) پيشواى لغت دانان و اديبان است ، و در كلام و اصـول نـيـز مـتـبحر بوده است ، از شاگردان ابوعلى فارسى و ابوسعيد سيرافى مى باشد، مهمترين اثر وى الصاحاح در لغت است .
392- بـحارالانوار، ج 67، كتاب ايمان و كفر، باب 59، احاديث 28، 39، 46، 71، 72 و...
393- سـوره اعـراف 99 ، يـوسف 87، زمر 53، حجر 56.
394- هر خير به تو رسد از جانب خداست و هر بدى به تو برسد از جانب تو است نساء 79.
395- بگو همه از جانب خداست . (نساء، 78)
396- بيت از حافظ است :
397- در دعـاى دوازدهـم صـحـيـفـه سـجـاديـه مـى فـرمـايـد: اذ جـمـيـع احـسـانـك تـفـضـل و اذ كـل نـعـمـك ابـتـداء. زيـرا كـه هـمـه احـسـانـهـاى تـو تـفـضـل اسـت ، و هـمـه نـعـمـتهاى تو بى سابقه استحقاق است . و در دعاى 32 صحيفه سـجـاديه ، مى فرمايد: فلك الحمد على ابتدائك بالنعم الحسام . پس سپاس ‍ براى تـو اسـت كـه نـعمتهاى بزرگ را آغاز فرمودى . و در دعاى ابوحمزه از امام سجاد و دعاهاى ديگر مانند دعاى افتتاح و... نظير اين مضمون وجود دارد.
398- مرآه العقول . ج 8 ص 146. كتاب ايمان و كفر، باب شكر.
399- تـو آنـچـنـان هـسـتـى كـه خـود را سـتـوده اى . از دعـاى رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله در سـجـده . فروع كافى ، ج 3، ص 324. كتاب الصـلاه ، بـاب السـجـود حـديـث 12. مـصـبـاح الشـريـعـه ، بـاب 5. مـرآه العقول ج 8، ص 146، كتاب ايمان و كفر، باب شكر.
400- ايـن كـلام از مـنـاجـات خـواجه عبدالله انصارى است كه گفته : همه از خاتمت بترسند و عبدالله از فاتحت .
401- ص 76، 71.
402- در حـديـث قدسى آمده است : يا ابن آدم خلقت الاشياء لاجلك و خلقتك لاجلى . اى پسر آدم ، همه چيز را براى تو آفريدم و تو را براى خودم . علم اليقين ، ج 1، ص 381، باب 5، فصل 3.
403- پـس آيـا بـا ايـن زبـان قـاصـر سـپـاس تـو بگزارم . از دعاى ابوحمزه ثمالى . مصباح كفعمى ، فصل 45، ص 596. مصباح المتهجد، ص 534.
404- اصـول كـافـى ، كـتـاب ايـمـان و كـفـر، ج 2، ص 71 بـاب حسن الظن بالله ، حديث 1.
405- قال الصادق ، جعفر بن محمد عليه السلام : اذا كان يوم القيامه نشر الله تبارك و تـعـالى رحـمـته حتى يطمع ابليس فى رحمته . بحارالانوار، ج 7، ص ‍ 287. كتاب عدل و معاد، باب 14، حديث 1.
406- چـنـانـچـه در روايـت آمـده اسـت : فـمـا لهـا عـنـدالله عـزوجل قدر و لا وزن ؛ و لا خلق فيما بلغنا خلقا ابغض اليه منها، و لا نظر اليها مذخلقها. پيش خداوند عزوجل دنيا را ارج و بهايى نيست ؛ و خداى تعالى بين موجوداتى كه آفريده و خـبـر آن بـه مـا رسـيـده ، مـوجـودى نيافريده است كه پيش او از دنيا مبغوضتر باشد، و خداوند از وقتى كه دنيا را آفريده در او نظر نكرده است . بب ، ج 70، ص 110، كتاب ايمان و كفر، باب 122، حديث 109.
407- زمر، 53.
408- اقتباس است از اين آيه شريفه : و اكتب لنا فى هذاه الدنيا حسنه و فى الاخره انا هـدنـا اليـك قـال عـذابـى اصـيـب بـه مـن اشـاء و رحـمـتـى وسـعـت كـل شى ء... و تقدير فرما براى ما در اين دنيا نيكويى و در آخرت هم كه ما به سوى تـو هـدايـت يـافـتـه ايـم . فـرمـود عـذاب من به هر كه خواهم رسد و رحمت من همه چيز را در برگرفته است . اعراف ، 156.
409- اصـول كـافـى ج 2، ص 68، كـتـاب ايـمـان و كـفـر، بـاب خـوف و رجاء، حديث 5.
410- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 71، كـتـاب ايـمـان و كـفـر، و باب خوف و رجاء، حديث 11.
411- احياء علوم الدين ، ج 4، ص 139، ((كتاب خوف و رجاء))، بحث ((حقيقت رجاء)).
412- بقره ، 218.
413- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 71، كـتـاب ايـمـان و كـفـر، بـاب خـوف و رجاء، حديث 13.
414- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 71، كـتـاب ايـمـان و كـفـر، بـاب خـوف و رجاء، حديث 12.
415- اصـول اكـفـى ، ج 2، ص 70 كـتـاب ايـمـان و كـفـر، بـاب خـوف و رجاء، حديث 9.
416- احـياء علوم الدين ، ج 4، ص 163، كتاب خوف و رجاء. اسرار الصلواه از ملكى تبريزى ، ص 163 و 164.
417- مـرآه العـقـول ، ج 8، ص 32، كـتـاب ايـمـان و كـفـر و بـاب خـوف و رجـاء، حـديـث 1. عـلامـه مـجـلسـى ايـن كـلام را از بـعـضـى نقل كرده است .
418- حديث 1، پاورقى 14.
419- مرآه العقول ج 8، ص 32، كتاب ايمان و كفر، باب خوف و رجاء، حديث 1.
420- بـدانـيـد كـه بر دوستان خداوند ترسى نيست و اندوهى ندارند. يونس ، 63.
421- اصـول كـافى ، ج 2، ص 259، كتاب ايمان و كفر، باب شده ابتلاء المومن ، حديث 29.
422- مـرآه العـقـول ، ج 9، ص 321، كـتـاب ايـمان و كفر، باب شده ابتلاء المومن ، حديث 1.
423- حديث 14، پاورقى 2.
424- انفال 17.
425- گـفـتـه مـيـشـود: ايـن يـك : امـثـل از آن ديگرى است . يعنى از آن برتر و به خوبى نزديكتر است . و اماثل الناس يعنى نيكان و برگزيدگان مردم .
426- القرار و القراره ، آنچه در آن قرار گيرند، زمين آرام .
427- سوگند به آن كسى كه پيغمبر را بحق فرستاد هر آينه در هم آميخته شويد و از هم بيخته و جدا گرديد. نهج البلاغه فيض اسلام ، ص 57 خطبه 16.
428- اصـول كافى ج 1، ص 370، كتاب الحجه ، باب التمحيص و الامتحان ، حديث 2.
429- اصـول كافى ج 1، ص 370، كتاب الحجه ، باب التمحيص و الامتحان ، حديث 3.
430- اصـول كافى ج 1، ص 370، كتاب الحجه ، باب التمحيص و الامتحان ، حديث 4، ابوالحسن عليه السلام فرمود: خالص ‍ ميشوند همانطور كه طلا خالص ميشود.
431- امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ تنگى و فراخى نيست مگر آنكه خداوند در آن مـشـيـت و حـكـم و امـتـحـان دارد. اصـول كـافـى ، ج 1، ص 152، كتاب توحيد، باب الابتلاء و الاختبار، حديث 1.
432- اصـول كـافـى ج 1، ص 152، كـتـاب تـوحـيـد، بـاب الابـتـلاء و الاختبار، حديث 2.
433- بقره 286.
434- ص 123.
435- زراره عن ابى جعفر عليه السلام قال : ما من عبدالا و فى قلبه نكته بيضاء؛ فاذا اذنـب ذنـبـا، خـرج فـى النـكته نكته سوداء؛ فان تاب ، ذهب ذلك السواد. و ان تمادى فى الذنوب ، زاد ذلك السواد حتى يغطى البياض ؛ فاذا تغطى البياض ، لم يرجع صاحبه الى خـيـر ابدا... زراره از امام باقر عليه السلام روايت كرده است كه ف : هيچ بنده اى نـيـسـت مـگـر در دل او نـقطه سفيدى است ؛ و چون گناهى انجام دهد، نقطه سياهى در آن پيدا شـود؛ سـپـس اگـر توبه كند، آن سياهى از بين مى رود؛ و اگر به گناه ادامه دهد بر آن سـيـاهـى افزوده شود چندانكه سفيدى را بپوشاند؛ و چون سفيدى پوشيده بود، صاحب آن هـرگـز بـه نـيـكـى و خـوبـى بـاز نـمـى گـردد... اصول كافى ، ج 2، ص 273، كتاب ايمان و كفر، باب الذنوب ، حديث 20.
436- بـه سـوى زمـين گراييد پستى طلبيد و هواى نفس خويش را پيروى كرد. اعراف ، 176.
437- اشـاره است به حديثى از على بن الحسين عليه السلام كه فرمود: حب الدنيا راس كـل خطيئه اصول كافى ج 2، ص 131، كتاب ايمان و كفر، باب ذم دنيا و زهد در آن ، حديث 11.
438- اصـول كـافـى ج 2، ص 255، كتاب ايمان و كفر، باب شدت ابتلاء مومن ، حديث 17.
439- اصـول كـافـى ج 2، ص 259، كتاب ايمان و كفر، باب شدت ابتلاء المومن ، حديث 28.
440- در حـديـث قـدسى است : من تقرب الى شبر اتقربت اليه ذراعا. هر كسى به قدر يـك وجـب بـه مـن نـزديك شود، من به قدر يك ذراع به او نزديك شوم . بحارالانوار، ج 3، ص 313، كتاب التوحيد، باب 14، كنزالعمال ، ج 1، ص 225، حديث 135.
441- نهج البلاغه ، خطبه 159 و 234 خطبه قاصعه .
442- اشاره است به حديث ... و هبط مع جبرئيل ملك لم يطا الارض قط، معه مفاتيح خزائن الارض . فـقـال : يـا مـحـمـد، ان ربـك يـقـرئك السـلام و يـقـول هـذه مـفاتيح خزائن الارض ؛ فان شئت فكن نبيا عبدا؛ و ان شئت فكن نبيا ملكا. فاشار اليـه جـبـرئيـل عـليـه السـلام : ان تـواضـع يـا مـحـمـد. فـقـال : بـل اكـون نـبـيـا عـبـدا. ثـم صعد الى السماء... و يكى از فرشتگان الهى كه هـرگـز بـه زمـيـن فرود نيامده بود با جبرئيل به زمين آمد، و با او كليدهاى گنجهاى زمين بـود، و بـه پـيامبر گفت : اى محد، پروردگارت بر تو سلام كرد و فرمود اين كليدهاى گـنـجـهـاى زمـين است ، اگر خواهى پيامبرى بنده باش و اگر خواهى پيامبرى داراى ملك و سـلطـنـت باش . پس جبرئيل اشاره كرد كه يا محمد فروتنى كن . پيامبر گفت : من پيامبرى بنده خواهم بود، فرشته به سوى آسمان رفت ... امالى صدوق ، مجلس 69، حديث 2.
443- كـافر نزد خدا خوار و پست است بدان حد كه اگر دنيا را با هر چه در آن است از خـداونـد بـخـواهـد بـه او مى دهد. اصول كافى ، ج 2، كتاب ايمان و كفر، باب شده ابتلاء المومن ، حديث 28.
444- حديث 14، پاورقى 17.
445- بـحـارالانـوار، ج 78، ص 174، كتاب الطهاره ، باب 44، حديث 11. و هـمچنين در اصول كافى ، ج 2، ص 255، كتاب ايمان و كفر، باب شده الابتلاء المومن ، حديث 14.
446- اصـول كـافى ، ج 2، ص 257، كتاب ايمان و كفر، باب شده ابتلاء المومن ، حديث 23.
447- در بـحـار نـقـل مـى كـنـد. فـجاءه النبى و هو فى منامه فاخذه الحسين و ضمه الى صدره و جعل يقبل بين عينيه ، و يقول : بابى انت كانى اراك مرملا بدمك بين عصابه من هذه الامه يرجون شفاعتى ، مالهم عندالله من خلاق . يا بنى انك قادم على ابيك و امك و اخيك و هم مـشتاقون اليك ، و ان لك فى الجنه درجات لا تنالها الا بالشهاده .پس پيامبر نزد وى آمد و او در خـواب بـود حـسـيـن را گـرفـت و بـر سـيـنه خود نهاد و ميان و چشم او بوسه داد و فرمود: پدرم فداى تو باد، چنان است كه مى بينم گروهى از اين امت كه به شفاعت من اميد بـسـتـه انـد در خونت بغلطانند. گروهى كه زند خدا بهره اى از خير ندارند. فرزندم تو بـر پـدر و مادر و برادرت وارد گردى در حالى كه آنها مشتاق اند به ديدرا تو، بتحقيق تـرا در بـهشت درجاتى است كه بدان نرسى مگر به شهادت . امام اين رويا را هنگام خـروج از مـديـنـه از كـنـار قبر پيامبر مشاهده فرموده بود. بحارالانوار، ج 44، ص 313، باب 37، حديث 1.
448- اصـول كـافـى ج 2، ص 252، كـتـاب ايمان و كفر، باب شده ابتلاء المومن ، حديث 3.
449- حديث 1، پاورقى 14.
450- بـحـارالانـوار، ج 64، ص 250، كتاب ايمان و كفر، باب شده ابتلاء المومن .
451- مـحـمد بن حسن طوسى معروف به خواجه نصير و محقق طوسى از حكماء و دانشمندان مشهور اسلام است در فلسفه و كلام و رياضيات و هيئت متبحر بوده است . علامه حلى ، قطب الدين شيرازى ، سيدعبدالكريم بن طاووس از شاگردان وى مى باشند، آثـار ارزشـمـندى از او بجاى مانده است مانند: شرح اشارات ، تجريد، تحرير اقليدس ، تحرير مجسطى ، اخلاق ناصرى .
452- حديث 1، پاورقى 24.
453- كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد. ص 218، مقصد چهارم فى وجوب عصمه .
454- ابـوبـصير از امام صادق عليه السلام در حديثى طولانى روايت كرده است كه فرمود: پس آن را بر بدنش مگر عقل و چشمانش مسلط ساخت ، و شيطان در او دميد تا بدن او سـراسـر زخـم شـد. مـدتـى مـديـد بر همين حال بود و خدا را پيوسته شكر مى گفت تا در بـدان او كـرم افـتـاد. و چـون كـرمـى از بـدنـش ‍ خـارج مـى شـد آن را به جاى خود بر مى گـرداند و به او مى گفت : برگرد به جايگاهى كه خداوند تو را از آنجا آفريده است . و آن گـاه انـدامـش بـو گـرفت به طورى كه مردم او را از شهر بيرون بردند و در مزبله بيرون شهر افكندند. بحارالانوار، ج 12، ص 342، كتاب النبوه ، باب قصص ‍ ايوب ، حديث 3.
455- نحل 98، 99.
456- روضـه كـافـى ، ج 8، ص 288، حـديـث 433 و در كـافـى بـه سـنـد خـود از ابـوبـصـيـر از امـام صـادق عـليـه السلام روايت مى كند كه ابوبصير از امام از اين آيات سـوال كرد، فرمود: پس هرگاه خواستى قرآن تلاوت كنى ، از شيطان رانده شده به خدا پناه ببر؛ همانا شيطان را دستى نيست بر كسانى كه ايمان آورده و بر پروردگار خويش تـوكـل كـرده انـد. امـام فرمود: اى ابا محمد، به خدا سوگند شيطان بر بدن مومن مـسـلط ميشود ولى بر دين او مسلط نمى گردد، بر ايوب پيامبر چيره گرديد و خلقت بدن او را زشت كرد ولى بر دين او چيرگى نيافت . و بسا بر بدن مومنان مسلط شود ولى بر دينشان دست نيابد..
457- اصـول كـافى ، ج 2، ص 254، كتاب ايمان و كفر، باب شده ابتلاء مـومـن ، حـديـث 12، و بـا سـنـد خـود از نـاجـيه روايت كند كه گفت به امام باقر عليه السـلام عـرض كـردم مـغـيـره مـى گـويـد مـومـن بـه مـرض جـذام و پـيـسـى و امـثـال آن مـبـتلا نمى شود. فرمود: او از صاحب ياسين حبيب نجار كه قصه اش در سوره يس آمـده اسـت غـافـل اسـت كـه دسـتـش فـلج بـود و يـا مـرتعش بود و سپس امام انگشتان خود را بـرگردانيد به صورت انگشتان مفلوج آنگاه ف : چنان است كه گويى او را مى بينم كه با دست سست شده نزد آنها آمده و بيمشان مى دهد؛ سپس بار ديگر در روز بعد نزدشان آمد و ايـشـان او را كـشـتند. بعد امام فرمود: مومن به هر بلايى مبتلا ميشود و به هر مرگى مى ميرد اما خود را نمى كشد.
458- مـرآه العـقـول ، ج 9، ص 330، كـتـاب ايـمان و كفر، باب شده ابتلاء المومن ، حديث 12.
459- مبداء و معاد از صدر المتالهين شيرازى .
460- قلم ، 45 و 46.
461- سوره آل عمران ، آيه 172.
462- مجمع البيان ، تفسير سوره قلم .
463- الجـامـع الصـغـيـر، ج 2، ص 144، بـدون مثل .
464- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 89، كـتـاب ايمان و كفر، باب صبر، حديث 6.
465- چنانكه آن را ضربه زدم و شكستم تا با زمين هموار شد.
466- پـس از آن گـرد مـن فراهم آمديد چون فراهم آمدن شتران تشنه هنگامى كه به آبـشخورهاشان وارد ميشوند. نهج البلاغه ، خطبه 220 و نيز در نهايه ابن اثير، ج 2، ص 128.
467- نهايه اللغه ، باب الدال مع الكاف .
468- حديث 1، پاورقى 14.
469- مـرآه العـقـول ، ج 8، ص 130، كـتـاب ايـمان و كفر، باب صبر، حديث 6.
470- مرآه العقول ، ج 8، ص 130.
471- وسائل الشيعه ، ج 2، ص 903، كتاب الطهاره ، ابواب الدفن ، باب 76، حديث 7.
472- مصباح الشريعه ص 536، باب صدم در حقيقت عبوديت .
473- در عـلل الشـرائع ج 1، بـاب 165، حـديث 3، در ضمن روايتى از على بن الحسين عليه السلام اين مضمون با اختلافى در عبارت آمده است . 474- كهف ، 48.
475- بقره ، 287.
476- عـلم اليـقـيـن ، ج 1، ص 347، ((مـقـصـد سـوم ، بـاب اول ، فصل 8، و نيز احياء العلوم ، ج 4 ص 19، كتاب توبه .
477- اشاره است به حديثى از ابى عبدالله عليه السلام كه فرمود: الدنيا سجن المومن . اصول كافى ، ج 2، ص 250، كتاب ايمان و كفر.
478- حديث 2، پاورقى 15.
479- بيت از سعدى است .
480- حديث 15، پاورقى 32.
481- اوصـاف الاشـراف ص 108 فـصـل 5، بـاب 3. 482- منازل السائرين ، ص 38 باب الصبر.
483- رضـى الديـن عـلى بـن مـوسـى بـن جعفر مشهور به ابن طاووس ، از كملين علماى شـيـعـه و عـالم و عابد و زاهد و صاحب مقامات و كرامامت و از نزديكان حضرت حجت (عج ) در دوره غـيـبت صغرى . او را كتب با ارزش در جمله علوم ، بخصوص اخلاق و عبادات ، است ؛ از جـمـله : مـهـج الدعـوات ، اقـبـال ، جـمـال الاسـبـوع ، كـشـف المـحـجـه ، اليـقـيـن ، فـلاح السائل .
484- كشف المحجه ، ص 31، فصل 48.
485- حديث 13، پاورقى 13.
486- پروردگارا شيطان مرا معذب ساخته است . ص 41.
487- ما ايوب را بنده اى حليم و خويشتندار يافتيم ؛ چه نيكو بنده اى بود، رجوعش دائم به درگاه ما بود. ص 44، 45.
488- شكايت غم و اندوه خويش بخدا مى برم ، يوسف 87.
489- شرح منازل السائرين ص 85، باب صبر.
490- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 87، كـتـاب ايمان و كفر، باب صبر، حديث 2.
491- امام سجاد عليه السلام فرمود:نسبت صبر به ايمان همچون نسبت سر است به تن . و هر كه صبر ندارد ايمان ندارد. اصول كافى ، ج 2، ص ‍ 89، كتاب ايمان و كفر، باب صبر، حديث 4.
492- اوصاف الاشراف ص 107، فصل 5، باب 3.
493- اصـول كافى ، ج 2، ص 90، كتاب ايمان و كفر، باب الصبر، حديث 1.
494- اصـول كافى ، ج 2، ص 92، كتاب ايمان و كفر، باب الصبر، حديث 17.
495- اصـول كافى ، ج 2، ص 90، كتاب ايمان و كفر، باب الصبر، حديث 8.
496- اصـول كافى ، ج 2، ص 91، كتاب ايمان و كفر، باب الصبر، حديث 15.
497- اشاره است به آيه مباركه و سارعوا الى مغفره من ربكم و جنه عرضها السموات و الارض اعـدت للمـتـقين . بشتابيد به سوى آمرزش پروردگارتان و بهشتى كه وسعت آن بـه قـدر آسـمـانـهـا و زمـيـن اسـت كـه بـراى پـرهـيـزگـاران آمـاده شـده اسـت ، آل عمران ، 133.
498- مـرآه العـقـول ، ج 8، ص 138، كـتـاب ايـمان و كفر، باب صبر، حـديـث 15. 499- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 91،كـتـاب ايـمـان و كفر، باب صبر، حديث 12.
500- بحارالانوار، ج 68، ص 76، كتاب ايمان و كفر، باب 62، حديث 6.
501- الهـا، گيرم كه بر عذاب تو صبر كردم ، چگونه جدايى از تو را تاب آورم ، دعـاى كـمـيـل ، مـصـبـاح المـتـهـجـد و سـلاح المـتـعـبـد ص 587 در اعمال شب نيمه شعبان .
502- شرح منازل السائرين ، ص 88، باب صبر.
503- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 430، كـتـاب ايـمان و كفر، باب التوبه ، حديث 1.
504- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 435، كتاب الايمان و الكفر، باب التوبه ، حديث 10.
505- خـدا بـهـتـر از هـمـه مـكـر مـى كـنـد. (آل عمران 54).
506- پـيـامـبـر فـرمـود: يـهـرم بـن آدم و يـبـقـى مـعـه اثـنـتـان : الحـرص و الامـل . (فـرزنـد آدم پـيـر مـى شـود و دو چـيـز بـا او مـى مـانـد: حـرص و آرزو.) خـصـال ، ج 1، ص 73، بـاب الاثـنـيـن ، حـديـث 112. احـيـاء عـلوم الديـن ، ج 4، ص 438. كـتـاب ذكـر المـوت و مـابـعـده ، فـضـيـله قـصـر الامل .
507- امـام صـادق عـليـه السـلام از پـيـامـبر صلى الله عليه و آله روايت كرده است كه فـرمـود: مـن تـاب قـبـل مـوتـه بـسـنـه ، قـبـل الله تـوبـتـه . ثـم قـال : ان السـنـه لكـثـيـره ، مـن تـاب قـبـل مـوتـه بـشـهـر قـبـل الله تـوبـتـه . ثـم قـال : ان الشـهـر لكـثـيـر، مـن تـاب قـبـل مـوتـه بـجـمـعـه ، قـبـل الله تـوبـتـه . ثـم قـال : ان الجـمـعـه لكـثـيـر، مـن تـاب قـبـل مـوتـه بـيـوم ، قـبـل الله تـوبـتـه . ثـم قـال : ان يـومـا لكـثـيـر، مـن تـاب قبل ان يعاين ، قبل الله توبته . (هر كس يكسال پيش از مرگش توبه كند، خداوند توبه او را مـى پـذيـرد. سـپـس ‍ فرمود: يك سال زياد است ؛ هر كس يك ماه پيش از مرگش توبه كـنـد، خـدا توبه او را مى پذيرد. سپس فرمود: يك ماه زياد است ؛ هر كس يك جمعه يك هفته پـيـش از مـرگـش تـوبـه كند، خداوند توبه او را مى پذيرد. سپس فرمود: يك جمعه هفته زياد است ؛ هر كس يك روز پيش از مرگش توبه كند، خداوند توبه او را مى پذيرد. سپس فرمود: يك روز زياد است ؛ هر كس پيش از مشاهده مرگ توبه كند، خداوند توبه او را مى پـذيـرد.) اصول كافى ، ج 2، ص 440، كتاب ايمان و كفر، باب فيما اعطى الله عزوجل آدم وقت التوبه .، حديث 2. و احاديث اين باب .
508- حديث 15، پاورقى 15.
509- ص 239.
510- همانا خدا بسيار توبه كنندگان را دوست دارد. بقره 222.
511- حديث 14، پاورقى 10.
512- همزه 7.
513- نهج البلاغه ، ص 1271، حكمت ، 409 .
514- ابـوالحـسـن محمد بن حسين بن موسى ، مشهور به شريف رضى ، (406، 359) از بزرگان و مشاهير دانشمندان شيعه وى شاگرد شيخ مفيد بود و شيخ طوسى و ديگران از او روايـت كـرده انـد در فـنون ادب و بلاقت سر آمد ديگران بود و در ديگر علوم اسلام نيز حظى وافى داشت . زهد و مناعات وى زبانزد بود. پس از پدرش نقابت سادات بدو مفوض گـرديـد. از آثـار اوسـت : انـشـراح الصـدر، خـصائص الائمه ، تلخيص البيان عن مجازات القرآن ، مجازات الاثار النبويه مهمترين و مشهورترين يادگار او نهج البلاغه است .
515-
چاره آن دل عطاى مبدليست
 
داد او را قابليت شرط نيست

مثنوى ، دفتر پنجم ، بيت 1537.
516- حـكـايـت جـوان نـبـاش و تـوبـه او در كـتـب تـفـسـيـر و حـديـث نـقـل شـده خـلاصـه آن ايـن اسـت كـه روزى مـعـاذبـن جـبـل بـر پـيـغمبر صلى الله عليه و آله وارد شد و عرض كرد كه در آستانه درب جوانى است كه بشدت مى گريد و تمناى ملاقات دارد. پيامبر او را پذيرفت و از سبب گريه اش پـرسـيـد. گـفت : گناهان بزرگ كرده ام و از آنها و خشم خداوند سخت مى ترسم . پيغمبر وى را به رحمت و بخشايشگرى خداوند اميدوار ساخت و فرمود خداوند از گناهان بزرگ در مـى گـذرد. سـپـس از گـنـاه او سـؤ ال كـرد، جـوان گـفـت : هـفـت سـال بـود كـه نـبـش قبر مى كردم و كفن مى دزديدم تا شبى قبر دختر جوانى از انصار را شـكـافـتـم و با جنازه او بخفتم : چون از آنجا باز مى گشتم ندايى شنيدم كه مرا از عذاب خـدا بـيم مى داد. پيامبر چون حكايت جوان را شنيد او را از نزد خود راند. جوان بالاى كوهى رفـت و چـهل شبانه روز بر حال خود ناليد و گريست تا آيه والذين اذا فعلوا فاحشه ... نـازل گـرديـد پـس پـيـامـبـر نـزد او رفـت و وى را بـشـارت داد كـه خـداونـد توبه او را پـذيـرفـتـه اسـت . بـحـارالانـوار، ج 6، ص 23، ((كـتـاب العـدل و المـعاد))، ((باب التوبه و انواعها و شرائطها))، حديث 26. و تفسير صافى ذيل آيه 135 سوره ((آل عمران )).
517- اربـعـيـن ، شـيـخ بـهـائى ، ص 332، حـديـث 38. مـرآة العقول ، ج 11، ص 295، كتاب ايمان و كفر، باب توبه ، حديث 1.
518- كـشـف المـراد فـى شـرح تـجـريـد الاعتقاد. ص 264، مقصد ششم . فى وجوب توبه .
519- و ان من شى الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم . (اسراء 44) در تفسير برهان ذيل اين آيه 8 روايت در تسبيح موجودات آمده است .
520- اشـاره بـه آيـه مـبـاركـه عـالم الغـيـب فـلا يـظـهـر عـلى غيبه احدا الا. ارتضى من رسـول . (او دانـاى غـيـب است و بر عالم غيب او كسى آگاه نيست مگر آن كسى كه از رسولان برگزيده است .) جن 27.
521- جنبنده اى نيست مگر آنكه زمام او به دست حق است . هود 60.
522- اصول كافى ، ج 2، ص 496، كتاب الدعاء، باب ما يجب من ذكر الله فى كل مجلس ، حديث 4.
523- مرآة العقول ، ج 12، ص 122.
524- چـون بندگانم درباره من از تو پرسند، پس من بديشان نزديكم . بقره 186.
525- ما از رگ گردن به او نزديكتريم ق / 16.
526- پـروردگـار خـويـش را بـه حـال زار و پـنـهـانـى در دل خود ياد كن . اعراف 205.
527- عـلى بـن ابـراهـيـم ، عـن ابـيـه ،... عـن احـدهـمـا عـليـه السـلام قـال : لا يـكـتـب المـلك الا مـا سـمع و قال الله عزوجل : و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خـيـفـه فـلا يـعـلم ثـواب ذلك الذكـر فـى نـفـس الرجـل غـيـر الله عـزوجـل لعـظـمـته . (على بن ابراهيم از پدرش ... از يكى از دو امام عليه السـلام نـقـل كـرده كـه فـرمـود: فـرشـته جز آنچه مى شنود نمى نويسد. و خداى تعالى فـرمـوده : پـروردگـار خـود را بـه حـال زار و پـنـهـانـى در دل خـود يـاد كن .، پس كسى بزرگى پاداش اين ذكر پنهانى را كه نزد خداوند است نـمـى دانـد.) اصـول كـافـى ، ج 2، ص 502، كـتـاب الدعـاء، بـاب ذكـر الله عزوجل فى السر، حديث 4.
528- عـلى بـن ابـراهـيـم ... عـن ابـى عـبـدالله عـليـه السـلام قـال قـال ابـو عـبـدالله عـليـه السـلام : الذاكـر عـزوجـل فـى الغـافـليـن كـالمـقـاتل فى المحاربين . اصول كافى ، ج 2، ص 502، كتاب الدعاء باب ذكـر الله عـزوجـل فـى الغـافلين ، حديث 1. احمد بن محمد بن فهد اسدى حلى (841، 756) فـقـيه ، محدث ، عابد و عارف كامل قرن نهم هجرى ، بزرگانى مانند محقق كركى ، ابـن ابـى جـمـهـور احـسـائى ، شيخ على بن طالبى از محضر او استفاده كرده اند. از آثار اوسـت : عـده الداعـى ، آداب الداعـى ، اسـرار الصـلوه ، التـحـريـر، المـقـتـصر فى شرح الارشاد، شرح الفيه شهيد، المهذب البارع فى شرح المختصر النافع .
529- عده الداعى ، ص 189.
530- در وسائل الشيعه (ج 4، ص 1185، كتاب الصلاه ، باب 7) 4 حديث به اين مضمون وارد شده است .
531- هـمـچنانكه آيات ما به سوى تو آمد و تو آنها را فراموش كردى ، پس همچنان امروز نيز تو فراموش خواهى شد. طه 126.
532- منازل السائرين ، ص 15، قسم بدايات ، باب تذكر.
533- حديث 12، پاورقى 11، 12، 13.
534- (و گـفـت سـوار شويد در آن كشتى ) بنام خدا در وقت راندنش و هنگام توقفش . هود 41.
535- پـيـامـبـر فـرمـود: ان الله لا يـنـظـر الى صـوركـم و اعمالكم ، و انما ينظر الى قلوبكم (همانا خداوند به صورتها و اعمالتان ننگرد، بلكه به دلهايتان نظر كند. بحارالانوار ج 67، ص 248، كتاب ايمان و كفر، باب 54، حديث 21.