next page

fehrest page

back page

536- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 496، 506، كـتـاب الدعاء، باب من يجب من ذكـر الله عـزوجـل كـل مـجـلس ، بـاب ذكـر الله عـزوجـل كـثـيـرا،... وسائل الشيعه ، ج 4، ص 1177، 1240، كتاب الصلاه ابـواب الذكـر، المـحـجـه البـيـضـاء، ج 2، ص 265، 277، كـتـاب الاذكـار و الدعـوات ، ص 343، 387، كـتـاب تـرتـيـب الاوراد و تفصيل احياء الليل .
537- رعد / 28 و عنكبوت / 45، حديد / 16، بقره / 220، احزاب 41 و...
538- اصـول كـافى ، ج 2، ص 496، كتاب الدعا، باب ما يجب من ذكر الله فى كل مجلس ، حديث 1.
539- اصول كافى ، ج 2، ص 496، كتاب الدعاء، باب ما يجب من ذكر الله فـى كـل مـجلس ، حديث 3. منزه است پروردگار تو، پروردگار داراى عزت و مبرا از آن وصفها كه او را كنند و سلام بر فرستادگان او باد ستايش او راست كه پروردگار عالميان است . صافات 180، 182.
540- قـال امـيـر المـؤ مـنـيـن عـليـه السـلام مـن اراد ان يـكـتال بالمكيال الاوفى ، فليكن آخر قوله سبحان ربك رب الغره عما يصفون و سلام عـلى المـرسـليـن و الحـمـدلله رب العـالمـيـن . فـان له مـن كل مسلم حسنه . من لا يحضره الفقيه . ج 1، ص 213، باب 46، حديث 7.
541- وسائل الشيعه ، ج 15، ص 585، كتاب الابلاء و الكفارات ، ابواب الكفارات ، باب 37، حديث 1.
542- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 502، كـتـاب الدعـاء، بـاب ذكر الله فى السر، حديث 3.
543- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 1-5، كـتـاب الدعـاء، بـاب الاشغال بذكر الله ،، حديث 1.
544- عده الداعى . ص 187.
545- اصـول كافى ، ج 2، ص 356، كتاب الايمان و الكفر، باب الغيبه و البهتان ، حديث 1.
546- اغتابه ، اغتيابا. چون در غيبت افتد و در غياب كسى بدى وى گويد كه نام آن غـيـبـت است . و غيبت آن است كه در غياب كسى سخنى گويد كه اگر آن كس بشنود رنـجـيـده گـردد. چـون آن سـخـن راسـت بـاشد، آن را غيبت گويند؛ و چون دروغ باشد آن را بهتان نامند.
547- مـرآة العـقول ، ج 10، ص 406، كتاب الايمان و الكفر، باب الغيبه و البهتان ، حديث 1.
548- صاحب مصباح المنير گويد: گويند غيبت كرد او را وقتى كه او را به صفات ناپسند كه او آنها را ناخوش دارد ياد كند و سخن گوينده راست باشد. مصباح المنير، ج 2، ص 458.
549- مـرآة العـقـول ، ج 10، ص 406، كـتـاب ايـمـان و كـفر، باب الغيبه و البهت ، حديث 1.
550- كشف الريبه ، ص 2، فى تعريف الغيبه و الترهيب منها.
551- وسـائل الشـيـعه ، ج 8، ص 598 ابواب احكام العشره باب 152، حديث 9.
552- آيا مى دانيد غيبت چيست ؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر مى دانند. گفت : ياد كردن تو است برادر خود را به چيزى كه خوش ندارد. (المحجه البيضاء، ج 5، ص 256، كتاب آفات اللسان .
553- غـيـبـت از زنـا بدتر است . پرسيدم : اى پيامبر خدا، چرا اينچنين است ؟ فرمود: زيـرا كـسى زنا مى كند و سپس به درگاه خداوند توبه مى كند و خداوند توبه او را مى پذيرد، اما غيبت آمرزيده نمى شود مگر آنكه كسى كه غيبت او را كرده اند از گناه غيبت كننده بـگـذرد. سـپـس فـرمـود:... و خـوردن گـوشـت او (غيبت شونده ) از محرمات الهى است . وسائل الشيعه ، ج 8، ص 598، ابواب احكام العشره ، باب 152، حديث 9.
554- جامع السعادات ، ج 2، ص 294. المقام الرابع ، فى الغيبه .
555- حجرات 12.
556- المحجه البيضاء، ج 5، ص 253، كتاب آفات اللسان .
557- وسائل الشيعه ، ج 8، ص 600، ابواب احكام العشره ، باب 152، حديث 16.
558- عقاب الاعمال ، ص 340. در عقاب الاعمال مطبوع آمده است : من مشى فى عيب اخيه ....

559- وسائل الشيعه ، ج 8، ص 599، حديث ابواب احكام العشره ، باب 152، حديث 13.
560- المحجه البيضاء، ج 5، ص 251، كتاب آفات اللسان .
561- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 354، كتاب الايمان و الكفر، باب من طلب عثرات المؤ منين ، حديث 2.
562- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 352، كـتـاب الايمان و الكفر، باب من اذى المسلمين ، حديث 8.
563- بـحـارالانـوار، ج 72، ص 248، كـتـاب العـشره ، باب الغيبه ، حديث 12.
564- وسائل الشيعه ، ج 8، ص 598، ابواب العشره ، باب 152، حديث 9.
565- عـلل الشـرائع ، جـزء دوم ، ص 557، بـاب 345، العله التى من اجلها صارت الغيبه اشد. الزنـا. خـصـال ، ص 63، بـاب الائنـيـن ، حديث 90، مجمع البيان ، ج 9، ص 206. مصادقه الاخوان ، ص 48، باب الوقيعه فى الاخوان ، حديث 1.
566- المحجه البيضاء، ج 5، ص 253.
567- المحجه البيضاء، ج 5، ص 264، كتاب آفات اللسان .
568- بحارالانوار، ج 72، ص 259، باب الغيبه ، حديث 53 در بحار اين حديث با اندكى اختلاف در عبارت وارد شده است .
569- بحارالانوار، ج 75، ص 276، كتاب الروضه ، باب 23، حديث 112.
570- حجرات 10.
571- عقرقوفى گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم كه به يارانش مى فرمود: تـقـوا بـورزيـد و بـا يـكـديـگـر هـمـچـون برادرانى خوشرفتار باشيد؛ در راه خدا ياور يـكـديـگـر بـاشـيـد و بـه يـكديگر بپيونديد و با هم دوستى نماييد. به ديدار يكديگر بـرويـد و در امـر مـا بـحـث كـنـيـد و آن را زنـده نـگـه داريـد. اصـول كـافـى ، ج 2، ص 175، كـتـاب الايـمـان و الكـفـر، بـاب التـراحـم و التعاطف ، حديث 1.
572- و از امـام صادق عليه السلام روايت مى كند كه فرمود: شايسته است كه مسلمانان در پيوستن به يكديگر و يارى كردن و محبت و مواسات با نيازمندان و مهربانى نسبت به هـم بـكـوشـنـد تـا هـمـچـنـان بـاشـنـد كـه خـداونـد عـزوجـل از آنـان خـبـر داده بـه قـول خـويـش كـه مـؤ مـنـان بـا يـكـديـگـر مـهـربـان انـد. اصـول كـافـى ، ج 2، ص 175. كـتـاب الايـمان و الكفر، باب التراحم و التعاطف ، حديث 14.
573- امـام صـادق عـليـه السـلام فـرمـودنـد: بـا يـكـديـگـر پيوند داشته باشيد و خـوشـرفـتـارى و مـهـربـانـى نـماييد و برادرانى نيكوكار باشيد، همان گونه كه خداى عـزوجـل فـرمـانـتـان داده اسـت . اصـول كـافـى ، ج 2، ص 175. كـتـاب الايـمان و الكفر، باب التراحم و التعاطف ، حديث 2.
574- ص 305.
575- واى به حال كسى كه شفاعت كنندگان او دشمنان او باشند.
576- و روى انـه عـليـه السـلام مـرمـع الحـواريـيـن عـلى جـيـفـه ، فـقـال الحـواريـون : مـا انـتـن ربـح هـذا الكلب : فقال عيسى عليه السلام : ما اشد بياض اسـنـانـه . بـحـارالانـوار، ج 14، ص 327، كـتـاب النـبـوه ، بـاب 21، حـديث 47.
577- خوشا به حال كسى كه عيب خودش او را از عيبهاى ديگران باز دارد.
578- المحجه البيضاء، ج 5، ص 260، كتاب آفات اللسان .
579- در بـحـار آمده است : السامع للغيبه احد المغتابين . بحارالانوار ج 72، ص 226، كتاب العشره ، باب 66، حديث 1.
580- وسائل الشيعه ، ج 8، ص 600، ابواب احكام العشره باب 152، حديث 13.
581- وسائل الشيعه ، ج 8، ص 606، ابواب احكام العشره ، باب 156، حديث 1.
582- وسائل الشيعه ، ج 8، ص 607، ابواب احكام العشره ، باب 156، حديث 5.
583- كتاب المكاسب ، ص 46، 47 مكاسب محرمه ، شماره 14.
584- كشف الريبه فى احكام الغيبه ، ص 8، 9، در اقسام غيبت .
585- اصول كافى ، ج 2، ص 343، كتاب ايمان و كفر، باب ذى اللسانين ، حديث 1.
586- سوره ملك آيه 3.
587- اسراء، 87.
588- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 16، كتاب الايمان و الكفر، باب الاخلاص ، حديث 4.
589- بلوته ، بلوى آن را تجربه كردم و آن را به معرض آزمايش و امتحان آوردم ، و بلاه الله بلاء بلاه ابلاء حسنا و ابتلاه او را آزمايش كرد.
590- مـرآه العـقـول ، ج 7، ص 78، كـتاب ايمان و كفر، باب اخلاص ، حديث 4.
591- عـلامـه مـجـلسـى در بـحـارالانـوار ج 67، ص 231 اين مطلب را از نسخه اسـرار الصـلوه شهيد نقل مى كند، ولى در متن چاپى ص 8 تنها النيه الصادقه آمده است .
592- ملك 2 و 3.
593- مـرآه العـقـول ، ج 7، ص 77، كـتاب ايمان و كفر، باب اخلاص ، حديث 4.
594- ص 236.
595- ص 14 و 123.
596- ص 120.
597- حديث 6، پاورقى 27.
598- مائده 31.
599- وسـائل الشـيـعـه ، ج 1، ص 52 و 53 كـتـاب الطـهـاره ابـواب مقدمه العـبـادات ، بـاب 12، حـديـث 3 و 11 و مـسـتـدرك الوسائل ، ج 1، ص 112، كتاب الطهاره ، ابواب مقدمه العبادات ، باب 12، حديث 8.
600-
مـادر بـتـهـا بـت نـفـس شـمـاسـت
 
زآنكه آن بت مار و اين بت اژدهاست .

مولوى .
601- سـفـيـان گـفـت از امـام صـادق عـليـه السـلام از ايـن كـلام خـداونـد عـزوجـل جـز كـسـى كـه بـا قـلب سـليـم نـزد خـدا آيـد. سـوال كـردم . ف : صـاحب قلب سليم كسى است كه پروردگارش را ملاقات كند در حالى كـه قـلب او مـتوجه جز خدا نباشد. و هر دلى كه در آن شرك و ريبى باشد ساقط است . و پـيـامـبـران و اوليـاى خـدا زهـد از دنـيـا را اخـتـيـار كـردنـد تـا دلشـان براى آخرت فارغ بـاشـد. اصـول كـافـى ، ج 2، ص 16، كـتاب ايمان و كفر، باب اخلاص ، حديث 5، و در آن به جاى اءراد بالزهد، ارادو االزهد آمده است .
602- شعرا، 89 و 90.
603- قـال ابـو عـبـدالله عـليـه السـلام : ان الشـرك اخـفـى مـن دبـيـب النـمـل . و قـال : مـنه تحويل الخاتم ليذكر الحاجه ، و شبه هذا، امام صادق عليه السلام فـرمـود:هـمـانـا شـرك از راه رفـتـن مورچه پنهانتر است . و فرمود:از جمله شرك گرداندن انـگـشـتـرى اسـت بـراى آنـكه حاجت خود را از ياد نبرد، و مانند آن . معانى الاخبار، باب نـوادر المـعـانى ، ص 379، حديث 1. وسائل الشيعه ، ج 3، ص 409، باب احكام الملابس ، باب 61.
604- منازل السائرين ، ص 31، قسم العاملات ، باب الاخلاص .
605- اربعين ، ص 159، حديث 37.
606- بدان كه دين خالص تنها براى خداست . (زمر 3).
607- مـحـمـد بـن عـلى بن محمد عربى (560، 634 يا 7 يا 8) بزرگترين عارف قرن هـفـتم و از عارفان بزرگ قرون اسلامى است . وى به ابن عربى ، محى الدين ، شـيـخ اكـبر شهرت دارد. آثار مهم وى در عرفان از عصر وى تا كنون مورد مـراجـعـه و بـحـث و تـدريـس و شـرح و تـفسير تمامى عارفان و علاقمندان به عرفان مى بـاشـد. فـهـم كـتـابـهـاى وى بـخـصـوص فـصـوص مشكل است و در هر زمان معدود كسانى از عهده آن بر آمده اند. حدود 200 اصر به وى منسوب است كه مهمترين آنها فتوحات مكيه ، فصوص الحكم ، التجليات الالهيه ، انشاء الدواثر، تـفـسـيـر قرآن مى باشد. كتاب فصوص از كتابهاى اصلى و مهم درسى عرفان مـحـسـوب مـى شـود كـه بـر آن بـزرگـترين عارفان پس از وى شرح و حاشيه دارند. امام خمينى (س ) بر فصوص حواشى نفيسى دارند.
608- بـدان كـه ديـن چـو از آلايـش غـيـريـت پـاك گـشـت ، بـراى خـدا خواهد بود؛ چه بـافـنـاى كـلى تـو در ذات حـق بـراى تـو ذات و صـفـت و فعل و دين نمى ماند. و در غير اين حال دين بحقيقت خالص و پاك نگرديده است و براى خدا نيز نخواهد بود.
609- اصول كافى ، ج 2، ص 297، كتاب ايمان و كفر، باب الرياء، حديث 16.
610- نـفـس آدمـى او را پـيـوسـتـه بـه بـدى فـرمان دهد مگر آنكه پروردگارم رحم نمايد. يوسف ، 53.
611- دهر، 5 ـ 22. 612- بحارالانوار، ج 16، ص 229، تاريخ نبينا صلى الله عليه و آله ، باب مكارم اخلاقه و سيره ، حديث 35.
613- پـيـامـبـر ف : نـيـت مـومـن بـهـتـر از عـمـل اوسـت . اصول كافى ، ج 2، ص 84، كتاب ايمان و كفر، باب النيه ، حديث 2.
614- نسا، 100.
615- مـيـبـدى در تـفـسـيـر كشف الاسرار ج 2، ص 663 درباره اين آيه همين گونه سخن گفته است .
616- اصـول كـافى ، ج 2، ص 95، كتاب ايمان و كفر، باب الشكر، حديث 6.
617- طه ، 1 ـ 2.
618- فتح ، 1ـ2.
619- عـلامه مجلسى از مجمع البيان ، ذيل تقسير آيه 1، سوره فتح ، اين وجه را نقل مى كند. بحارالانوار، ج 17، ص 76، تاريخ نبينا، باب 15.
620- مفضل گويد: مردى از امام عليه السلام درباره اين آيه پرسيد: فرمود:به خدا قـسـم او پيامبر به گناهى مبادرت نجست ، اما خداوند سبحان براى او ضمانت كرد كه گناهان گذشته و آينده شيعيان على را بيامرزد.
621- هر بدى به تو مى رسد از خود تو است . نساء، 82.
622- بگو همه نيكيها و بديها از سوى خداست . نساء، 81.
623- مـا هـستيم اول و آخر خلقت . در بحارالانوار، ج 24، ص 4، كتاب الامامه ، بـاب 23، حـديـث 11 از امـام صـادق عـليـه السـلام نقل مى كند كه فرمودند: نحن السابقون و نحن الاخرون .
624- روز حشر آدم و غير او تحت لواى من خواهند بود. بحارالانوار، ج 16، ص 402، تاريخ نبينا، باب 12، حديث 1.
625- نـخـسـتين چيزى كه خدا آفريد روح من يا نور من بود. عوالى اللئالى ، ج 4، ص 99، الجـمـله الثـانـيه ، حديث 140. بحارالانوار، ج 15، ص 24، تاريخ نبينا، باب 1، حديث 44.
626- مـا خـدا را تـسـبـيـح كـرديـم ، سـپس ملائكه تسبيح مى كردند؛ ما خدا را تقديس كرديم ، سپس ملائكه تقديس مى كردند. عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 263.
627- امام صادق عليه السلام فرمود: اگر ما نبوديم خداوند شناخته نمى شد. بحارالانوار، ج 26، ص 247، كتاب الامامه ، باب 4، حديث 14.
628- اگـر تـو نـبـودى ، افـلاك را نـمـى آفريدم . علم اليقين ، ج 1، ص 381، فى صفات الامام .
629- وجـه خـدا مـايـيـم . التـوحـيـد، ص 150، بـاب تـفـسـيـر قول الله عزوجل : كل شى ء هالك الا وجهه ، حديث 4.
630- قـال رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله : انـا اصـلهـا و عـلى فـرعها و الائمه اغصانها و علمنا ثـمـرهـا و شـيـعـتـنـا ورقـهـا...الحـديـث . پـيـغـمـبـر صـلى الله عـليـه و آله فـرمـود:مـن اصـل درخـت هستم و على فرع آن و ائمه شاخه هاى آن و علم ما ميوه آن و شيعيان ما برگهاى آن است . بحارالانوار، ج 24، ص 138، كتاب الامامه ، باب 44، حديث 3.
631- آخرين كسى كه شفاعت كند مهربانترين مهربانان است . علم اليقين ، ج 2، ص 1086، المقصد الرابع ، فى الخلود.
632- بزودى پروردگارت به تو عطائى كند كه خشنود شوى . ضحى ، 6.
633- ايـن آيـه امـيـد بـخـشـتـريـن آيـه در قـرآن اسـت ، مـجـمـع البـيـان ، ذيل آيه 5 سوره ضحى .
634- عـلى بـن حـسين بن موسى معروف به سيد مرتضى و علم الهدى (355 ـ 436 ه ق ) از بـزرگـان علماى اسلام و تشيع مى باشد. او جامع علوم عقلى و نقلى بـوده و صـاحـب كـمـالات و فـضـايـل بـسـيـار اسـت . وى در كـلام و فـقـه و اصـول و تـفـسـيـر و حديث و رجال و ادبيات عرب متبحر بوده است . از شيخ مفيد و حسين بن عـلى بـن بـابويه و ديگران روايت مى كند و بسيارى از بزرگان از جمله شيخ طوسى از درس او بـهـره گـرفـتـه انـد. آثـار بـسـيـارى دارد. از جـمـله امـالى ، الذريـعـه الى اصول الشريعه ، الناصريات ، الانتصار، الشافى .
635- تنزيه الانبياء، ص 115 و 118.
636- وجوه مزبور را سيد مرتضى در تنزيه الانبياء، شيخ طبرسى در مجمع البيان ، و علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 17، ص 73 و 74 آورده اند.
637- ص ، 75.
638- بـحـارالانـوار، ج 17، ص 89 و 90 تـاريـخ نـبـيـنا باب 15، حديث 20 عيون اخبار الرضا ج 1، ص 202، باب 15، حديث 1.
639- يارى از خداست و فتح و گشايش نزديك است . صف 14.
640- وجـود تـو خـود گـنـاهـى اسـت كـه بـا هـيـچ گـنـاهـى قابل قياس نيست .
641- زمانى كه يارى خدا و پيروزى و گشايش فرا رسيد. نصر، 1.
642- حديث 6، پاورقى 17.
643- عـن الصـادق عـليـه السـلام قـال : كـان رسـول الله ، صـلى الله عـليـه و آله لا يـقـوم مـن مـجلس و ان خف حتى يستغفر الله خمسا و عـشـريـن مـره ، و كـان مـن ايـمانه صلى الله عليه و آله و استغفرالله . مكارم الاخلاق ، ص 313، الباب العاشر، الفصل الثالث ، فى الاستغفار و البكاء.
644- مجمع البيان ، ذيل تفسير سوره نصر.
645- حسين بن محمد مفصل ، معروف به راغب اصفهانى ، متوفى 565 يا 502 ه ق در لغت و شعر و كلام و علوم قرآنى متبحر بود. آثار فراوانى دارد از جمله آن است : المفردات فى غـريـب القـرآن ، الذريـعـه الى مـكـارم الشـريـعـه ، مـقـدمـه التفسير للقرآن ، ص 265، ذيل شكر.
646- المـفـردات فـى غـريـب القـرآن ، ص 265، ذيل شكر.
647- حديث 2، پاورقى 22.
648- منازل السائرين ، ص 41، قسم الاخلاق ، باب الشكر
649- شرح منازل السائرين ، ص 91، قسم الاخلاق ، باب الشكر.
650- المحجه البيضاء، ج 7، ص 144، بيان حدالشكر و حقيقته .
651- حديث 2، پاورقى 22.
652- دسـتـهـاشان بسته باد و نفرين خدا برايشان باد به آنچه گفتند. مائده 64.
653- مصرع دوم اين است : تا حجب را بر كند از بيخ و بن . مولوى .
654- و بندگان شكر گزار اندك اند. سبا 13.
655- منازل السائرين ، ص 41، قسم الاخلاق ، باب الشكر.
656- اصـول كـافى ، ج 2، ص 94، كتاب ايمان و كفر، باب الشكر، حديث 1.
657- اصـول كـافى ، ج 2، ص 95، كتاب ايمان و كفر، باب الشكر، حديث 7، در اين منبع به جاى على الذنوب ، عندالذنب وارد شده است .
658- اصـول كافى ، ج 2، ص 96 و 97، كتاب ايمان و كفر، باب الشكر، حديث 16.
659- اصـول كافى ، ج 2، ص 95، كتاب ايمان و كفر، باب الشكر، حديث 11.
660- اصـول كـافى ، ج 2، ص 95، كتاب ايمان و كفر، باب الشكر، حديث 10.
661- اصول كافى ، ج 2، 97، كتاب ايمان و كفر، باب الشكر، حديث 18.
662- اگر شكر گزار باشيد، هر آينه براى شما افزايش دهم . ابراهيم ، 8.
663- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 95، كـتـاب ايـمـان و كـفـر، بـاب الشـكـر، حـديـث 8 664- تفسير على بن ابراهيم قمى ، ص 417، سوره طه .
665- معانى الاخبار، ص 22، باب معنى الحروف المقطعه .
666- عـبـدالله بـن عـباس در كودكى ملازم و مصاحب پيغمبر صلى الله عليه و آله بوده است و از ياران امير المؤ منين عليه السلام مى باشد او را به القابى همچون ترجمان القـرآن ، فـارس القـرآن ، صـبـر الامـه ، رئيـس المفسرين ، شـيـخ المـفـسـريـن سـتـوده اند. مفسران مشهور قرآن از تابعين از شاگردان او مى باشند.
667- شـيـخ طـبرسى در مجمع البيان اين قول را از ابن عباس و سعيد بن جبير و حسن و مجاهد... نقل كرده است .
668- عـلامـه مـجـلسـى ايـن قـول را از قـشـيـرى بـه نقل نسفى آورده است . بحارالانوار، ج 68، ص 27.
669- الجامع الاحكام القرآن ، قرطبى ، ج 11، ص 166.
670- زمين را زير پاى خود بگذار. مجمع البيان ، تفسير اولين آيه سوره طه .
671- امـام صـادق عـليـه السـلام در پـاسـخ بـه سـوال سـفـيـان ثـورى از مـعـانـى حروف مقطعه ، آنها را اشارات و رموز شمرد، فرمود:اما الم فـى اول البـقـره فـمـعـنـاه انـا الله المـلك . و امـا الم فـى اول آل عـمـران فـمعناه انا الله المجيد... اما معناى الم در آغاز سوره بقره ايـن اسـت كـه مـن خـداونـد پـادشـاه هـسـتـم . و امـا مـعـنـاى الم در آغـاز سـوره آل عـمـران اين است كه من خداوند بلند مرتبه ام . معانى الاخبار، ص 22، باب معنى الحروف المقطعه .
672- الاحتجاج ، ج 1، ص 220، 219، احتجاج امير المؤ منين على اليهود.
673- احمد بن على بن ابى طالب سبرسى عالم و فقيه و محدث و مورخ شيعه در قرن شـشـم و اوايـل قـرن هـفتم . وى در حدود سال 620 ه ق در گذشت . از آثار اوست : الكافى فى الفقه ، تاريخ الائمه ، كتاب الصلاه ، مفاخره الطالبيه ، احتجاج .
674- ان النـبـى كـان يـرفـع احـدى رجـليـه فـى الصـلواه ليـزيـد تـعـبـه ، فـانـزل الله : طـه مـا انـزلنـا عـيـلك القـرآن لتشقى . مجمع البيان ، تفسير آيه 1 سوره طه .
675- مجمع البيان ، در تفسير نخستين آيه سوره طه از حسن بصرى روايت مى كند.
676- بـدرستى اى محمد چنان نيست كه تو هر كه را دوست بدارى به راه راست توانى آورد. قصص ، 57.
677- انفطار، 14 و 15.
678- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 458، كـتـاب ايـمـان و كـفر، باب محاسبه العمل ، حديث 20.
679- ص 122.
680- آيه الله محمد على شاه آبادى ره ، رشحات البحار، ص 263، كتاب الانسان و الفطره .
681- ص 37. 682- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 453، كـتـاب ايـمـان و كفر، باب محاسبه العمل ، حديث 2.
683- عـن ابـى عـبـدالله قال : الصراط المستقيم امير المؤ منين على عليه السلام . معانى الاخبار، ج 2، ص 32، باب معنى الصراط، حديث 2 و همچنين حديث سوم همين باب . تفسير على بن ابراهيم ، ص 606.
684- عـن سـيـد العـابـديـن عـلى بـن الحـسـيـن عـليـه السـلام قـال : ليـس بـيـن الله و بـيـن حجته حجاب ؛ فلا لله دون حجته ستر، نحن ابواب الله ، و نحن الصراط المستقيم ؛ و نحن عيبه علمه دد و نحن تراجمه وحيه ؛ و نحن اركان توحيده ؛ و نحن موضع سره . امام سجاد عليه السلام ففف بين خدا و حجت او حجاب نيست خدا را پـرده اى غير از حجت نيست ، ما ابواب خدا و صراط مستقيم و گنجينه علم او هستيم ؛ ترجمان وحـى او و اسـاس تـوحـيـد او و جـايگاه سر او هستيم . معانى الاخبار، ص 35، باب معنى الصراط، حديث 5.
685- شـمـايـيـد راه بـزرگ و صـراط اسـتـوار. زيارت جامعه كبيره من لايحضره الفقيه ، ج 2، ص 372، مفاتيح الجنان ، در باب زيارات .
686- دواى درد تـو در تـوسـت و بـدان علم ندارى ، و درد نيز از توست و آن را نمى بـيـنـى . منسوب به حضرت على عليه السلام . ديوان منسوب به امير المؤ منين عليه السلام ، ص 43.
687- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 454، كـتـاب ايـمـان و كـفر، باب محاسبه العمل ، حديث 6.
688- پس چگونه خواهد بود وحشت روز حساب ! تفسير برهان ، ج 4، ص 517، ذيل آيه 1 سوره نصر، حديث 3.
689- نهج البلاغه ، ص 48، خطبه 5.
690- نهج البلاغه ، خطبه 5.
691- فيه ما فيه ، مولوى ، ص 48.
692- چـنـانـكه در حديث نبوى آمده است كه فرمود:الجنه قيعان ، و ان غراسها سبحان الله و بحمهد. زمين بهشت هموار است و نهالهاى آن سبحان الله و بحمده است . علم اليقين ، ج 2، ص 1060.
693- فتوحات مكيه ، ج 1، فصل اول ، باب 61.
694- عـن جـمـيـل ، عـن ابـى عـبـدالله عـليـه السـلام قـال : قـال رسـول الله صـلى الله عـليه و آله : لما اسرى بى الى السماء دخلت الجنه فرايت فيها ملائكه يبنون لبنه من ذهب و لبنه نم فضه و ربما امسكوا فقلت لهم : مالكم ربما بنيتم و ربما امسكتم ؟ فقالوا: حتى تجيئنا النفقه ، فقلت لهم : و ما نفقتكم ؟ فقالوا: قـول المـومـن فـى الدنـيـا: سـبـحـان الله و الحـمـدلله و لا اله الا الله و الله اكـبـر، فـاذا قال بنينا و اذا امسك امسكنا، امام صادق عليه السلام عليه السلام فرمود:پيامبر صلى الله عـليـه و آله فـرمـودنـد: وقـتى مرا به آسمان بردند وارد بهشت شدم در آنجا فرشتگانى ديـدم كـه از خـشتى طلا و خشتى نقره ساختمان مى ساختند و گاهى دست از كار مى كشيدند، بـه آنها گفتم : شما چراگاهى كار مى كنيد و زمانى دست از كار مى كشيد؟ جواب دادند تا اينكه مصالح ما به ما برسد، به آنها گفتم : مصالح شما چيست ؟ پاسخ دادند: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر كه مومن در دنيا مى گويد، وقتى ذكر مى گـويد ما مى سازيم و وقتى ساكت مى شود ما دست از كار مى كشيم . بحارالانوار، ج 90، ص 169، 170، كتاب الذكر و الدعاء، باب 2، حديث 7.
695- و هر چه كرده اند حاضر يابند كهف 49.
696- اين اعمال شماست كه به سوى شما برگردانده ميشود. علم اليقين ، ج 2، ص 844. المقصد الرابع فى احوال البرزخ .
697- كشف الغمه فى معرفه الائمه ، ج 2، ص 85.
698- اصـول كـافـى ، ج 1، ص 49، كـتـاب فضل العلم ، باب النوادر، حديث 5.
699- هـر چـيـزى كـه در آن حـلال و حـرام اسـت ، آنـرا بـرخـود حـلال شـمـار تـا آنـگـاه كـه حـرمـت هـمـان چـيـز بـر تـو مـعـلوم و مـسـلم گـردد. وسـائل الشـيعه ، ج 12، ص ‍ 59، كتاب التجاره ، باب 4 از ابواب ما يكتسب به ، حديث 1.
700- بـاعـيانهم ، يعنى با اوصاف و آثار مخصوص بدانها؛ يا با شئون حاضر و قـابـل مـشاهده آنان و گفته شده باعيانهم يعنى آنها و آنچه از صنفهاشان دانسته شـده اسـت . و گـفـتـه شـده مـراد از اعـيـانـهـم آن چـيـزهـايـى اسـت كـه در شـكـل و اوضـاع ظاهرى آنها مشاهده مى شود. مانند فروتنى كه چون پيراهنى به تن كرده بـاشـنـد. بـدان تـظـاهـر كـنـنـد. مـرآه العـقـول ، ج 1، ص 159، كـتـاب فضل العلم ، باب نوادر، حديث 5.
701- جـهـل بـيـخـردى و تـرك بـردبـارى اسـت . و گـفـتـه انـد آن چـيـزى اسـت مـقـابـل عـقـل . مـرآه العـقـول ، ج 1، ص 160. كـتـاب فضل العلم ، باب نوادر، حديث 5.
702- چون با او به مجادله آغاز كنى .
703- ص 378.
704- گفته ميشود: عرضت له الشى چون آن چيز را بر او آشكار كردى .
705- ص 377.
706- رجـل مـلق يـعـنـى كـسـى كـه به زبان چيزى را گويد كه در دلش نيست .
707- مـرآه العـقـول ، ج 1، ص 161، كـتـاب فضل العلم ، باب نوادر، حديث 5.
708- مـرآه العـقـول ، ج 1، ص 161، كـتـاب فضل العلم ، باب نوادر، حديث 5.
709- مـرآه العـقـول ، ج 1، ص 161، كـتـاب فضل العلم ، باب نوادر، حديث 5.
710- در حديث عنوان بصرى از امام صادق عليه السلام آمده است : ليس العلم بالتعلم ، انـما هو نور يقع فى قلب من يريدالله تبارك و تعالى ان يهديه . بحارالانوار، ج 1، ص 225، كتاب العلم ، باب 7، حديث 17.
711- از خدا پروا كنيد و خدا به شما مى آموزد. بقره 282.
712- شرح على الماه كلمه ، كلمه دوم ، ص 54، و عوالى اللثالى ، ج 4. ص 73، حديث 48، از امير المؤ منين عليه السلام .
713- اصـول كـافـى ، ج 1، ص 44، كـتـاب فضل العلم ، باب المستاكل بعلمه ، حديث 2.
714- ص 25.
715- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 300، كـتـاب ايـمـان و كفر، باب المراء و الخصومه ، حديث 2.
716- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 301، كـتـاب ايـمـان و كفر، باب المراء و الخصومه ، حديث 8.
717- اصـول كـافـى ، ج 2، ص 301، كـتـاب ايـمـان و كفر، باب المراء و الخصومه ، حديث 6.
718- ص 14 و 123.
719- شـيـطان همچون خون در تن فرزندان آدم است . اين حديث را علم اليقين ، ج 1، ص 283، المـقـصـد الثـانـى ، فـى المـعـقـبـات و الشـيـاطـيـن و مـسـنـد حنبل ص 156 با اندكى اختلا ضبط كرده اند.
720- اصول كافى ، ج 2، ص 640، كتاب العشره ، باب من تكره مجالسته ، حديث 2.
721- و از امـام صادق عليه السلام نقل شده ف : براى فرد مسلمان سزاوار نيست كه بـا بـدكـار و احـمـق و دروغـگـو دوسـتـى كـنـد. اصـول كـافى ، ج 2، ص 640، كتاب العشره ، باب من تكره مجالسته ، حديث 3.
722- ص 157.
723- كـسـيـكـه يـكـى از دوسـتـان مـرا آزار دهـد، آشكارا به جنگ من برخاسته است . اصـول كافى ، ج 2، ص 352، كتاب ايمان و كفر، باب من اذى المسلمين ، حـديـث 8،؛ رايـن مـنـبع به جاى آذى آزار دهد، اهان اهانت كند آمده است . و در بـحـارالانـوار ج 72، ص 146، كـتـاب العشره ، باب 56 به اين صورت آمده است : من آذى وليا فقد ارصدنى بالمحاربه .
724- در وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله به ابوذر آمده است : يا اباذر، يطلع قوم مـن اهـل الجـنـه الى قـوم مـن اهـل النـار فـيـقـولون مـا ادخـلكـم النـار و انـمـا دخـلنـا الجـنـه بـفـضـل تـعـليـمـكـم و تـاديـبـكـم ؟ فـيـقـولون : انـا كـنـا نـامـركـم بـالخـيـر و لا نـفـعله . وسائل الشيعه ، ج 11، ص 420، كتاب الامر بالمعروف ، باب 10 از ابواب الامر و النهى ، حديث 12.
725- گـفـت از حـضـرت ابو عبدالله عليه السلام شنيدم مى فرمود:زراره و محمد بن مـسـلم و ابـوبـصـير و بريد از آنان هستند كه خداوند تعالى درباره ايشان فرموده است : پـيـشـى گـيـرنـدگـان پـيـشـى گـيـرنـده ، آنـان انـد مـقـربـان درگـاه الهـى . وسـائل الشـيعه ، ج 18، ص 105، كتاب القضاء، باب 22 از ابواب صفات قاضى ، حديث 22.
726- سنن دارمى ، ج 1، ص 100 با اندكى اختلاف .
727- تنها دانايان از بندگان خدا از او مى ترسند.)) فاطر، 28.
728- اصـول كـافـى ، ج 1، ص 32، كـتـاب فضل العلم ، باب صفه العلم و فضله ، حديث 1.
729- شـرح اصـول كـافـى ، ص 128، كـتـاب فضل العلم ، باب صفه العلم ، حديث 1.
730- ص 5 و 12.
731- يـحـيـى بن حبش شهاب الدين سهروردى مشهور به شيخ اشراق از حـكـمـاى قـرن شـشـم هـجـرى اسـت كـه بـه شـيـخ مـقـتـول و حـكـيـم مـقـتـول نـيـز مـعـروف اسـت . وى مـكـتـب اشـراق را احـيـاء كـرد، و در سـال 581 در سن 36 سالگى به قتل رسيد. از اوست : حكمه الاشراق ، بستان القلوب ، البـارقـات الالهـيـه ، البـروج ، شـرح اشـارات ، آواز پـر جبرئيل .
732- شرح حكمه الاشراق ، ص 22 و 25.
733- جامع السعادات ، ج 1، ص 43.
734- خـداونـد بـبـخـشـايـد بـر مردى كه اندازه خويش بداند و از حد خود پافراتر نـنـهـد. غـررالحـكـم و دررالكـلم . ص 408، فصل 33، حديث 1.
735- بقره ، 164 و انعام ، 98 و روم ، 21، 24.
736- و هـر كـه از يـاد مـن روى بـگـردانـد، او را مـعـيـشتى سخت خواهد بود و در روز بازپسين او را كور برنگيزانيم . طه ، 124.
737- فاطر، 26.
738- ابـوبـصـيـر گـفـت از امـام صـادق عليه السلام در نسخه اى : امام باقر عليه السـلام شـنـيـدم كـه فـرمـود امير المؤ منين عليه السلام مى فرمود:اى دانشجو، دانش داراى فـضـايـل فـراوانـى اسـت . پـس سر آن فروتنى ، و چشم آن بيزارى از حسد، و گوش آن ادراك ، و زبـان آن راسـتـگـويـى ، و حـافـظـه آن كـاوش ، و دل آن نـيـكـخـواهى ، و خرد آن دريافتن چيزها و كارها، و دست آن بخشودن ، و پاى آن ديدار دانشمندان ، و همت آن درستى ، و حكمت آن پرهيزگارى ، و جايگاه آن رستگارى ، و جلودار آن تندرستى ، و راهبر آن وفا، و جنگ افزارش نرم زبانى ، و شمشير آن خشنودى ، و كمان آن مهربانى ، و لشكر آن گفتگوى با دانشمندان ، و دارايى آن ادب ، و پس انداز آن دورى از گـنـاهـان ، و تـوشـه آن نـيـكـى ، و آب آن سازگارى و راهنماى آن هدايت الهى ، و همراه آن دوسـتـى نـيـكـان اسـت . اصـول كـاف ، ج 1، ص 48، كـتـاب فضل العلم ، باب النوادر، حديث 2.
739- هـر كـس كـه خـود را چـهـل روز بـراى خـدا خـالص گـردانـد، چشمه هاى حكمت از دل بـر زبـانش جارى گردد. بحارالانوار ج 67، ص 242، كتاب ايمان و كفر، باب اخلاص ، حديث 10.
740- ابـوحـامد محمد بن محمد غزالى 450ـ 505 ه ق ملقب ببه حجه الاسلام . از بـزرگترين فقيهان شافعى و در اعتقادات بر طريقه اشعرى بود. در نيشابور بـه حـلقـه شـاگـردان امـام الحـرمين جوينى پيوست و از امام اكرام بسيار ديد، وزير نظام المـلك طوسى نظر به بزرگداشت او مردسه نظاميه بغداد را، كه اهميت بسيار داشت بدو تـفـويض كرد. غزالى پس از چندى بر اثر تحولى روحى از علوم رسمى كناره گرفت و طريق تصوف را برگزيد، از آثار اوست : الوسيط و البسيط در فقه ، احياء علوم الدين ، المستصفى در اصول فقه ، معيار العلم ، تهافت الفلاسفه .
741- شـرح اصـول كـافـى ، ص 123، كـتـاب فضل العلم ، باب فرض العلم ، حديث 5.
742- شـرح اصـول كـافـى ، ص 128، كـتـاب فضل العلم ، باب صفه العلم ، حديث 1.
743- اصـول كـافـى ، ج 1، ص 12، كـتـاب العقل و الجهل ، حديث 10.
744- مـحـمـد بن مسعود بن عياش السلمى السمر قندى ، معروف به عياشى ، از راويـان طـبقه هشتم قرن سوم هجرى است . ثقه و متبحر در اخبار است . بيش از 200 تصنيف بـراى او بـر شـمرده اند كه مشهورترين آنها تفسير قرآن است كه به تفسير عياشى شهرت دارد.
745- تـفسير برهان ، ج 4، ص 311، ذيل تفسير آيه 22 سوره مجادله ، حديث 4.
746- شـيـطـان بـينى خود را بر دل انسان مى نهد. او را خرطومى چون خرطوم خوك است انسان را وسوسه مى كند كه به دنيا و آنچه خداوند روا نداشته است روى آورد. پس اگر انسان خدا را ياد كند، شيطان بگريزد. مجمع البحرين ، ج 2، ص 707، ماده خنس .
747- امـام صـادق عـليـه السـلام فـرمـود:و الله ، كـان وضـوء رسول الله الا مره مره . به خدا سوگند، وضوى پيامبر جز آن نبود كه بر هر عضوى يـك بار آب مى ريخت . وسائل الشيعه ، ج 1، ص 308، كتاب الطهاره ، باب 31 از ابواب وضو حديث 10 همچنين حديث 11 و 12.
748- در غسله دوم سه قول هست ؛ اكثر فقها حكم به استحباب آن كرده اند، و از بـرخـى حـكـم بـه جـواز و از بـرخـى ديـگـر حـكـم بـه عـدم جـواز نقل شده است .
749- چـنـانـچـه در عنوان باب مى فرمايد: باب اجزء الغرفه الواحده فى الوضوء و حكم الثانيه و الثالثه . وسائل الشيعه ، ج 1، ص 306، كتاب الطهاره ، باب 31.
750- ابن ادريس حلى قائل به عدم جواز شده است . مختلف الشيعه ، ج 1، ص 282.
751- جواهر، ج 2، ص 266.
752- وسـائل الشـيـعـه ، ج 1، ص 273، كـتـاب الطـهاره ، باب 15 از ابواب وضـوء، حديث 3. و نيز همان كتاب ، ج 1، ص 310، كتاب الطهاره ، باب 31 از ابواب وضوء، حديث 28 و 29.
753- امـام صـادق عـليـه السـلام فـرمـود:الوضـوء واحده فرض ، و اثنتان لا يوجر، و الثـالث بدعه . ييك بار شستن واجب ، و دو بار شستن كارى است بى پاداش ، و سه بار شـسـتـن بـدعـت اسـت . وسـائل الشـيـعه ، ج 1، ص 307، كتاب الطهاره ، باب 31 ابـواب وضـوء، حـديـث 3. امـام صـادق عـليـه السـلام از پـيـامـبـر نـقـل فـرمـود:كـل بـدعـه ضـلاله ، و كـل ضـلاله فى النار، هر بدعتى گمراهى است و هر گـمـراهـيـى در آتـش جـاى دارد. اصـول كـافـى ، ج 1، ص 73، كـتـاب فضل علم ، باب بدعتها و راى و قياسها، حديث 12.
754- اصاله الحليه قاعده اى فقهى است كه در مورد شك در حليت و حرمت چيزها بـه كـار مـى رود. بـر اساس اين قاعده حكم كرده شود به جليت چيزى تا آنكه خلاف آن ، يعنى حرمت آن ، ثابت شود. از جمله مدارك اين قاعده صحيحه عبدالله بن سنان از امام صادق عـليـه السـلام اسـت كـه فـرمـود: كـل شـى ء فـيـه حـلال و حـرام فـهـو لك حـلال ابـدا حـتـى تـعـرف الحـرام مـنـه بـعـيـنـه فـتـدعـه . هـر چـيـزى كـه در آن حـلال و حـرام اسـت هـمواره براى تو حلال است تا آنگاه كه حرمت همان چيز بر تو معلوم و مـسـلم گـردد و آن را واگذارى . وسائل الشيعه ، ج 12، ص 59، كتاب التجاره ، باب 4 از ابواب ما يكتسب به ، حديث 1.
755- اصـاله الطـهـاره ، از قـواعـد فـقـهـى است كه آن را در مورد مشكوك بودن چـيـزى به لحاظ طهارت و نجاست آن بكار برند. بر اساس اين قاعده هر چيز كه در نجس بـودن آن شـك هـسـت ، مـادام كـه نـجاست آن ثابت نشود پاك است . از جمله مدارك اين قاعده ، مـوثـقـه عـمـار از امـام صـادق عـليـه السـلام اسـت كـه فـرمـود:كـل شـى ء نـظيف حتى تعلم انه قذر هر چيزى پاك است تا آنكه ناپاكى آن را بـدانـى . وسـائل الشـيـعـه ، ج 2، ص 1054، كـتـاب الطهاره ، باب 37 از ابواب نجاست ، حديث 4.