previos pagemenu pagenext page


علم و ايمان‏

گاهى مى‏بينى كه به اين واقعيات علم دارد، ليكن ايمان ندارد.

مرده‏شوى از مرده نمى‏ترسد، زيرا يقين دارد كه مرده قدرت اذيت و آزار ندارد؛ آن وقت كه زنده بود و روح در بدن داشت كارى از او ساخته نبود، چه رسد اكنون كه قالب تهى كرده است؛ ولى آنان كه از مرده مى‏ترسند براى اين است كه به اين حقيقت ايمان ندارند؛ فقط علم دارند. به خدا و روز جزا عالم‏اند، ولى يقين ندارند؛ از آنچه عقل درك كرده قلب بيخبر است. طبق برهان مى‏دانند خدايى است و معاد و قيامتى در كار است، ولى همين برهان عقلى ممكن است حجاب قلب شده نگذارد نور ايمان بر قلب بتابد؛ تا خداوند متعال او را از ظلمات و تاريكيها خارج كرده به عالم نور و روشنايى وارد سازد: اللَّه وَلِىُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الَى النُّورِ.(41) و آنكه خداوند تبارك و تعالى ولىّ او بوده و او را از ظلمات خارج ساخته است، ديگر مرتكب گناه نمى‏شود؛ غيبت نمى‏كند؛ تهمت نمى‏زند؛ به برادر ايمانى كينه و حسد نمى‏ورزد؛ و در قلب خويش احساس نورانيت كرده، به دنيا و ما فيها ارج نمى‏نهد. چنانكه حضرت امير (ع) فرمود: اگر تمام دنيا و ما فيها را به من بدهند كه پوست جوى از دهان مورچه‏اى جابرانه و بر خلاف عدالت بگيرم، هرگز نمى‏پذيرم.(42)

ولى بعضى از شماها همه چيز را پايمال مى‏كنيد؛ از بزرگان اسلام غيبت مى‏نماييد. اگر ديگران نسبت به بقال و عطار سر كوچه بدگويى و غيبت مى‏كنند، اينان به علماى اسلام نسبتهاى ناروا داده اهانت و جسارت مى‏نمايند؛ زيرا ايمان راسخ نشده و كيفر اعمال و كردار خود را باور ندارند.

و عصمت غير از ايمان كامل نمى‏باشد معناى عصمت انبيا و اوليا اين نيست كه مثلا جبرئيل دست آنان را بگيرد. البته اگر جبرئيل دست شمر را هم بگيرد هرگز مرتكب گناه نمى‏شود! بلكه عصمت زاييده ايمان است. اگر انسان به حق تعالى ايمان داشته باشد و با چشم قلب خداوند متعال را مانند خورشيد ببيند، امكان ندارد مرتكب گناه و معصيت گردد.

چنانكه در مقابل يك مقتدر مسلح عصمت پديد مى‏آيد. اين خوف از اعتقاد به حضور است كه انسان را از وقوع در گناه حفظ مى‏كند.

معصومين، عليهم السّلام، بعد از خلقت از طينت پاك، بر اثر رياضت و كسب نورانيت و ملكات فاضله همواره خود را در محضر خداوند تعالى، كه همه چيز را مى‏داند و به همه امور احاطه دارد، مشاهده مى‏كنند؛ و به معناى لا اله الاّ اللّه ايمان داشته، باور دارند كه غير از خدا همه كس و همه چيز فانى بوده در سرنوشت انسان نمى‏تواند نقش داشته باشد: كُلُّ شَي‏ءٍ هالِكٌ الاّ وَجْهَهُ.(43) اگر انسان يقين كند و ايمان بياورد كه تمام عوالم ظاهر و باطن محضر ربوبى است و حق تعالى در همه جا حاضر و ناظر است، با حضور حق و نعمت حق امكان ندارد مرتكب گناه شود. انسان در مقابل يك بچه مميز گناه نمى‏كند، كشف عورت نمى‏نمايد، چطور شد كه در مقابل حق تعالى و در محضر ربوبيت كشف عورات مى‏كند، از هيچ جنايتى واهمه و مضايقه ندارد. براى اين است كه به حضور كودك ايمان دارد، ولى به محضر ربوبيت اگر علم داشته باشد ايمان ندارد؛ بلكه بر اثر كثرت معاصى كه قلب او تاريك و سياه شده اين گونه مسائل و حقايق را اصلا نمى‏تواند بپذيرد؛ احتمال صحت و واقعيت آن را هم شايد نمى‏دهد. واقعا اگر انسان احتمال بدهد- لازم نيست يقين داشته باشد- كه اين خبرهايى كه در قرآن كريم آمده، وعده‏ها، وعيدهايى كه داده شده راست است، كه در اعمال و كردار خود تجديد نظر نموده، اين طور افسار گسيخته و بى‏پروا پيش نمى‏تازد. شما اگر احتمال بدهيد كه در مسيرى درنده‏اى وجود دارد و ممكن است اذيتى به شما برساند، يا شخص مسلحى ايستاده كه شايد متعرض شما گردد، از پيمودن آن راه خوددارى ورزيده توقف مى‏كنيد، و در مقام تحقيق و صحت و سقم آن برمى‏آييد.

آيا ممكن است كسى وجود جهنم و خلود در نار را احتمال دهد، مع الوصف مرتكب خلاف شود؟ آيا مى‏توان گفت كسى خداوند متعال را حاضر و ناظر دانسته خود را در محضر ربوبى مشاهده كند، و احتمال دهد كه براى گفتار و كردار او جزايى باشد، حساب و عقابى باشد و در اين دنيا هر كلمه‏اى كه مى‏گويد، هر قدمى كه برمى‏دارد، هر عملى كه مرتكب مى‏شود، ثبت و ضبط گرديده ملائكة اللّه كه رقيب و عتيدند(44)مراقب او هستند و تمام اقوال و اعمال او را ثبت مى‏كنند، و در عين حال از ارتكاب اعمال خلاف باكى نداشته باشد؟ درد اينجاست كه احتمال وقوع اين حقايق هم داده نمى‏شود. از راه و روش و كيفيت سلوك بعضيها به دست مى‏آيد كه احتمال وجود عالم ماوراء طبيعت را نمى‏دهند. چون صرف احتمال كافى است كه انسان را از خيلى امور ناشايسته باز دارد. [قدم اوّل در تهذيب ]

تا كى مى‏خواهيد در خواب غفلت به سر بريد، و در فساد و تباهى غوطه‏ور باشيد؟ از خدا بترسيد؛ از عواقب امور بپرهيزيد؛ از خواب غفلت بيدار شويد. شما هنوز بيدار نشده‏ايد؛ هنوز قدم اول را برنداشته‏ايد. قدم اول در سلوك يقظه(45) است. ولى شما در خواب به سر مى‏بريد؛ چشمها باز و دلها در خواب فرو رفته است. اگر دلها خواب آلود و قلبها بر اثر گناه سياه و زنگ زده نمى‏بود، اين طور آسوده خاطر و بيتفاوت به اعمال و اقوال نادرست ادامه نمى‏داديد. اگر قدرى در امور اخروى و عقبات هولناك آن فكر مى‏كرديد، به تكاليف و مسئوليتهاى سنگينى كه بر دوش شماست بيشتر اهميت مى‏داديد.

شما عالم ديگرى هم داريد؛ معاد و قيامتى نيز براى شما هست (مثل ساير موجودات كه عود و رجعت ندارند نمى‏باشيد.) چرا عبرت نمى‏گيريد؟ چرا بيدار و هوشيار نمى‏شويد؟ چرا اين قدر با خاطر آسوده به غيبت و بدگويى نسبت به برادران مسلمان خود مى‏پردازيد، و يا استماع مى‏كنيد؟ هيچ مى‏دانيد اين زبانى كه براى غيبت دراز مى‏شود در قيامت زير پاى ديگران كوبيده مى‏گردد؟ آيا خبر داريد كه الغيبة ادام كلاب النّار(46).

هيچ فكر كرده‏ايد كه اين اختلافات، عداوتها، حسدها، بدبينيها، خودخواهيها، و غرور و تكبر، چه عواقب سوئى دارد؟ آيا مى‏دانيد عاقبت اين اعمال رذيله و محرمه جهنم بوده، ممكن است خداى نخواسته به خلود در نار منجر شود؟

خدا نكند انسان به امراض بيدرد مبتلا گردد. مرضهايى كه درد دارد انسان را وادار مى‏كند كه در مقام علاج برآيد؛ به دكتر و بيمارستان مراجعه كند؛ ليكن مرضى كه بيدرد است و احساس نمى‏شود بسيار خطرناك مى‏باشد. وقتى انسان خبردار مى‏گردد كه كار از كار گذشته است.

مرضهاى روانى اگر درد داشت باز جاى شكر بود: بالاخره انسان را به معالجه و درمان وامى‏داشت؛ ولى چه توان كرد كه اين امراض خطرناك درد ندارد. مرض غرور و خودخواهى بيدرد است. معاصى ديگر بدون ايجاد درد قلب و روح را فاسد مى‏سازد. اين مرضها نه تنها درد ندارد، بلكه ظاهر لذتبخشى نيز دارد: مجالس و محافلى كه به غيبت مى‏گذرد خيلى گرم و شيرين است! حب نفس و حب دنيا كه ريشه همه گناهان است‏(47) لذتبخش مى‏باشد. مستسقى (48) از آب تلف مى‏شود، ولى تا آخرين نفس از آشاميدن آن لذت مى‏برد. و قهرا اگر انسان از مرضى لذت برد و درد هم نداشت، دنبال معالجه نخواهد رفت؛ و هر چه به او اعلام خطر كنند كه اين كشنده است، باور نخواهد كرد. اگر انسان به مرض دنياپرستى و هواخواهى مبتلا شد، محبت دنيا قلب او را فراگرفت، از غير دنيا و ما فيها بيزار مى‏شود؛ العياذ باللّه نسبت به خدا و بندگان خدا و به پيامبران و اولياى الهى و ملائكة اللّه دشمنى مى‏ورزد، و احساس حقد و كينه مى‏كند؛ و آن گاه كه فرشتگان به امر خداى سبحان براى گرفتن جان او مى‏آيند، سخت احساس تنفر و انزجار مى‏كند، زيرا مى‏بيند كه خداوند و ملائكة اللّه مى‏خواهند او را از محبوبش (دنيا و امور دنيوى) جدا سازند؛ و ممكن است با عداوت و دشمنى حضرت حق تعالى از دنيا برود. يكى از بزرگان قزوين، رحمه اللّه تعالى، نقل مى‏كرد كه [به ]بالين مردى كه در حال احتضار بود حاضر شدم. در آخرين دقايق زندگى چشم باز كرد و گفت: ظلمى كه خدا به من كرد، هيچكس نكرده است! زيرا با چه خون جگرى اين بچه‏ها را پرورش داده بزرگ كرده‏ام؛ اكنون مى‏خواهد مرا از آنان جدا سازد! آيا ظلمى بالاتر از اين مى‏شود؟ اگر انسان خود را مهذب نكند و از دنيا منصرف نسازد و حبّ آن را از دل بيرون ننمايد، بيم آن مى‏رود كه هنگام مرگ با قلبى لبريز از بغض و كينه نسبت به خداوند و اولياى او جان سپرد. با چنين سرنوشت شومى دست به گريبان است. آيا اين بشر افسار گسيخته اشرف مخلوقات است، يا در حقيقت شرّ مخلوقات مى‏باشد؟ وَ الْعَصْرِ انَّ الانْسانَ لَفى خُسْر الاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ(49)در اين سوره فقط مؤمنين را كه داراى عمل صالح‏اند استثنا فرموده است. و عمل صالح عملى است كه با روح سازش داشته باشد. ولى مى‏بينى كه بسيارى از اعمال انسان با جسم سازش دارد. تواصى هم در كار نيست. اگر بنا باشد حبّ دنيا و حبّ نفس بر شما غلبه كند و نگذارد حقايق و واقعيات را درك كنيد، عمل خود را براى خدا خالص گردانيد، شما را از تواصى به حق و تواصى به صبر باز دارد، سدّ راه هدايت شما گردد، در خسران قرار گرفته‏ايد؛ خسر الدنيا و الآخره هستيد. زيرا جوانى را داده‏ايد، از نعمتهاى جنت و مزاياى اخروى نيز محروم مانده‏ايد، و دنيايى هم نداريد. ديگران اگر به بهشت الهى راه ندارند، درهاى رحمت خداوندى به روى آنان بسته شده و در آتش جهنم مخلد خواهند بود، اقلا دنيايى دارند؛ از مزاياى دنيوى برخوردارند؛ ولى شما ...

بپرهيزيد از اينكه خداى نخواسته حبّ دنيا و حبّ نفس بتدريج در شما رو به فزونى نهد، و كار به آنجا رسد كه شيطان بتواند ايمان شما را بگيرد.

گفته مى‏شود تمام كوشش شيطان براى ربودن ايمان است.(50)تمام وسايل و جدّيتهاى شبانه‏روزى او براى اين است كه ايمان انسان را بربايد.

كسى سند نداده كه ايمان شما ثابت بماند. شايد ايمان مستودع باشد(51)، (54) و آخر كار شيطان از شما بگيرد، و با عداوت خداوند تبارك و تعالى و اولياى او از دنيا برويد. يك عمر از نعمتهاى الهى استفاده كرده، سر سفره امام زمان (ع) نشسته، و آخر كار خداى نخواسته بى‏ايمان و با دشمنى با ولينعمت خود جان بسپريد.

بكوشيد اگر علقه، ارتباط، و محبتى به دنيا داريد، قطع نماييد. اين دنيا با تمام زرق و برق ظاهريش ناچيزتر از آن است كه قابل محبت باشد، چه رسد كه انسان از همين مظاهر زندگى هم محروم باشد. شما از دنيا چه داريد كه به آن دل ببنديد؟ شماييد و اين مسجد و محراب و مدرسه و يا كنج خانه؛ آيا صحيح است كه بر سر مسجد و محراب با يكديگر رقابت كرده ايجاد اختلاف نماييد و جامعه را فاسد كنيد؟ و تازه اگر همانند اهل دنيا داراى زندگى مرفه و مجللى باشيد و خداى نخواسته، عمر خود را با عيش و نوش سپرى سازيد، پس از پايان عمر مى‏بينيد كه همانند خواب خوشى گذشته است، ولى عقوبات و مسئولياتش هميشه گريبانگير شما خواهد بود. اين زندگى زودگذر بظاهر شيرين (بنابر اين كه خيلى شيرين بگذرد) در مقابل عذاب غير متناهى چه ارزشى دارد؟ عذاب اهل دنيا گاهى نامتناهى است. تازه اهل دنيا كه خيال مى‏كنند به دنيا دست يافته و از تمام مزايا و منافع آن بهره‏مندند، دچار غفلت و اشتباه مى‏باشند. هر كسى دنيا را از دريچه محيط و محل زيست خود مى‏نگرد، و خيال مى‏كند دنيا همان است كه او دارد. اين عالم اجسام وسعيتر از آن است كه بشر تصور كرده بر آن دست يافته، و آن را كشف و سير مى‏نمايد. اين دنيا با تمام اين ابزار و وسايل در روايت وارد شده كه ما نظر إليها نظر رحمة(52)بنا بر اين بايد ديد عالم ديگر كه خداوند تبارك و تعالى به آن نظر رحمت فرموده چه گونه مى‏باشد.

معدن عظمت كه انسان را به آن فرا مى‏خواند چيست و چه گونه است.

بشر كوچكتر از آن است كه بفهمد معدن عظمت چه مى‏باشد.

شما اگر نيت خود را خالص كنيد، عمل خود را صالح نماييد، حبّ نفس و حبّ جاه را از دل بيرون كنيد، مقامات عاليه و درجات رفيعه براى شما تهيه و آماده مى‏باشد. مقامى كه براى بندگان صالح خدا در نظر گرفته شده، تمام دنيا و مافيها، با آن جلوه‏هاى ساختگى، در مقابل آن به قدر پشيزى ارزش ندارد. بكوشيد به چنين مقامات عاليه برسيد. و اگر توانستيد، خود را بسازيد و ترقى دهيد تا آنجا كه به اين مقامات عاليه و درجات رفيعه هم بى‏اعتنا باشيد؛ و خدا را براى رسيدن به اين امور عبادت نكنيد، بلكه چون سزاوار عبادت و كبريايى است او را بخوانيد(53) و در مقابل او سجده كرده سر به خاك بساييد. آن وقت است كه حجب نور را پاره كرده به معدن عظمت دست يافته‏ايد. آيا شما با اين اعمال و كردارى كه داريد، با اين راهى كه مى‏رويد، به چنين مقامى مى‏توانيد دست يابيد؟

آيا نجات از عقوبات الهى و گريز از عقبات هولناك و آتش جهنم ب‏آسانى ممكن خواهد بود؟ شما خيال مى‏كنيد گريه‏هاى ائمه طاهرين و ناله‏هاى حضرت سجاد (ع) براى تعليم بوده و مى‏خواسته‏اند به ديگران بياموزند؟

آنان با تمام آن معنويات و مقام شامخى كه داشتند از خوف خدا مى‏گريستند؛ و مى‏دانستند راهى كه در پيش دارند پيمودنش چه قدر مشكل و خطرناك است. از مشكلات، سختيها، ناهمواريهاى عبور از صراط، كه يك طرف آن دنيا و طرف ديگرش آخرت مى‏باشد و از ميان جهنم مى‏گذرد، خبر داشتند؛ از عوالم قبر، برزخ، قيامت، و عقبات هولناك آن، آگاه بودند؛ از اين روى هيچ گاه آرام نداشته همواره از عقوبات شديد آخرت به خدا پناه مى‏بردند.

شما براى اين عقبات هولناك توانفرسا چه فكرى كرده و چه راه نجاتى يافته‏ايد؟ چه وقت مى‏خواهيد در مقام اصلاح و تهذيب خود برآييد؟ شما كه اكنون جوانيد، نيروى جوانى داريد، بر قواى خود مسلط مى‏باشيد و هنوز ضعف جسمى بر شما چيره نشده است، اگر به فكر تزكيه و ساختن خويش نباشيد، هنگام پيرى كه ضعف، سستى، رخوت و سردى بر جسم و جان شما چيره شد و نيروى اراده، تصميم و مقاومت را از دست داديد و بار گناه و معصيت قلب را سياهتر ساخت، چه‏گونه مى‏توانيد خود را بسازيد و مهذب كنيد؟ هر نفسى كه مى‏كشيد، هر قدمى كه برمى‏داريد، و هر لحظه‏اى كه از عمر شما مى‏گذرد، اصلاح مشكلتر گرديده ممكن است ظلمت و تباهى بيشتر شود. هر چه سن بالا رود، اين امور منافى با سعادت انسان زيادتر شده قدرت كمتر مى‏گردد؛ پس، به پيرى كه رسيديد ديگر مشكل است موفق به تهذيب و كسب فضيلت و تقوى شويد؛ نمى‏توانيد توبه كنيد؛ زيرا توبه با لفظ اتوب إلى اللّه تحقق نمى‏يابد؛ بلكه ندامت و عزم بر ترك لازم است (54). پشيمانى و عزم بر ترك گناه براى كسانى كه پنجاه سال يا هفتاد سال غيبت و دروغ مرتكب شده، ريش خود را در گناه و معصيت سفيد كرده‏اند، حاصل نمى‏شود. چنين كسانى تا پايان عمر مبتلايند.

جوانان ننشينند كه گرد پيرى سر و روى آنان را سفيد كند. (ما به پيرى رسيده‏ايم و به مصايب و مشكلات آن واقفيم) شما تا جوان هستيد مى‏توانيد كارى انجام دهيد؛ تا نيرو و اراده جوانى داريد مى‏توانيد هواهاى نفسانى، مشتهيات دنيايى، و خواسته‏هاى حيوانى، را از خود دور سازيد.

ولى اگر در جوانى به فكر اصلاح و ساختن خود نباشيد، ديگر در پيرى كار از كار گذشته است. تا جوانيد فكرى كنيد؛ نگذاريد پير و فرسوده شويد.

قلب جوان لطيف و ملكوتى است و انگيزه‏هاى فساد در آن ضعيف مى‏باشد؛ ليكن هر چه سن بالا رود ريشه گناه در قلب قويتر و محكمتر مى‏گردد؛ تا جايى كه كندن آن از دل ممكن نيست. چنانكه در روايت است: قلب انسان ابتدا مانند آينه صاف و نورانى است. و هر گناهى كه از انسان سربزند، يك نقطه سياه بر روى قلب فزونى مى‏يابد،(55) تا جايى كه قلب را سياه كرده، ممكن است شب و روزى بدون معصيت پروردگار بر او نگذرد. و به پيرى كه رسيد، مشكل است قلب را به صورت و حالت اول باز گرداند. شما اگر خداى نخواسته خود را اصلاح نكرديد و با قلبهاى سياه، چشمها، گوشها، و زبانهاى آلوده به گناه از دنيا رفتيد، خدا را چه‏گونه ملاقات خواهيد كرد؟ اين امانات الهى را كه با كمال طهارت و پاكى به شما سپرده شده چه‏گونه با آلودگى و رذالت مسترد خواهيد داشت؟

اين چشم و گوش كه در اختيار شماست، اين دست و زبانى كه تحت فرمان شماست، اين اعضا و جوارحى كه با آن زيست مى‏كنيد- همه امانات خداوند متعال مى‏باشد كه با كمال پاكى و درستى به شما داده شده است؛ اگر ابتلا به معاصى پيدا كرد آلوده مى‏گردد؛ خداى نخواسته اگر به محرمات آلوده شود، رذالت پيدا مى‏كند. و آن گاه كه بخواهيد اين امانات را مسترد داريد، ممكن است از شما بپرسند كه راه و رسم امانتدارى اين گونه است؟ ما اين امانت را اين طور در اختيار شما گذاشتيم؟ قلبى كه به شما داديم چنين بود؟ چشمى كه به شما سپرديم اين گونه بود؟ ديگر اعضا و جوارحى كه در اختيار شما قرار داديم چنين آلوده و كثيف بود؟ در مقابل اين سؤالها چه جواب خواهيد داد؟ خداى خود را با اين خيانتهايى كه به امانتهاى او كرده‏ايد چه‏گونه ملاقات خواهيد كرد؟

شما جوانيد؛ جوانى خود را در اين راه گذاشته‏ايد، در صورتى كه از نظر دنيوى براى شما چندان نفعى ندارد؛ اگر اين اوقات گرانبها و بهار جوانى را در راه خدا و هدفى مقدس و مشخص به كار اندازيد، ضرر نكرده‏ايد، بلكه دنيا و آخرت شما تأمين است. ليكن اگر وضع شما به همين منوال باشد كه اكنون مشاهده مى‏گردد، جوانى خود را تلف كرده و لباب عمر شما بيهوده سپرى شده است؛ و در عالم ديگر در پيشگاه خدا سخت مسئول و مؤاخذ خواهيد بود؛ در صورتى كه كيفر اين اعمال و كردار مفسده انگيز شما تنها به عالم ديگر محدود نمى‏گردد؛ در اين دنيا نيز با مشكلات، مصايب، و گرفتاريهاى شديد و گوناگون دست به گريبان بوده در گرداب بلا و تيره‏بختى خواهيد افتاد.

هشدار ديگر

آتيه شما تاريك است: دشمنان زيادى از هر طرف و هر طبقه پيرامون شما گرد آمده‏اند؛ نقشه‏هاى اهريمنانه خطرناكى براى نابودى شما و حوزه‏هاى علميه در دست اجرا مى‏باشد؛ ايادى استعمار خوابهاى خيلى عميق براى شما ديده‏اند؛ خوابهاى خيلى عميق براى اسلام و مسلمانان ديده‏اند؛ با تظاهر به اسلام نقشه‏هاى خطرناكى براى شما كشيده‏اند. شما فقط در سايه تهذيب، تجهيز، و نظم و ترتيب صحيح، مى‏توانيد اين مفاسد و مشكلات را از سر راه خود برداريد، و نقشه‏هاى استعمارى آنان را خنثى كنيد. من اكنون روزهاى آخر عمرم را مى‏گذرانم و دير يا زود از ميان شما مى‏روم، ولى آينده تاريك و روزهاى سياهى براى شما پيش بينى مى‏كنم. اگر خود را اصلاح نكنيد، مجهز نگرديد، نظم و انضباط در امور درسى و زندگى خود حكمفرما نسازيد، در آتيه خداى نخواسته محكوم به فنا خواهيد بود. تا فرصت از دست نرفته، تا دشمن بر همه شئون دينى و علمى شما دست نيافته، فكرى كنيد؛ بيدار شويد؛ به پا خيزيد. در مرحله اول، در مقام تهذيب و تزكيه نفس و اصلاح خود برآييد؛ مجهز و منظم شويد؛ در حوزه‏هاى علميه نظم و انضباط برقرار سازيد؛ نگذاريد ديگران بيايند حوزه‏ها را منظم كنند؛ اجازه ندهيد دشمنان، به بهانه اينكه اينان لايق نيستند، كارى از آنان ساخته نيست و مشتى بيكاره در حوزه‏ها گرد آمده‏اند، به حوزه‏هاى علميه دست بيندازند، و به اسم نظم و اصلاحات، حوزه‏ها را فاسد سازند، و شما را تحت سلطه خود درآورند. بهانه دست آنان ندهيد. اگر شما منظم و مهذب شويد، همه جهات شما تحت نظم و ترتيب باشد، ديگران به شما طمع نمى‏كنند؛ راه ندارند كه در حوزه‏هاى علميه و جامعه روحانيت نفوذ كنند. شما خود را مجهز و مهذب كنيد؛ براى جلوگيرى از مفاسدى كه مى‏خواهد پيش بيايد مهيا شويد؛ حوزه‏هاى خود را براى مقاومت در برابر حوادثى كه مى‏خواهد پيش بيايد آماده سازيد.

شما خداى نخواسته روزهاى سياهى در پيش داريد؛ اين طور كه زمينه است، روزهاى بدى خواهيد ديد. ايادى استعمار مى‏خواهند تمام حيثيات اسلام را از بين ببرند، و شما بايد در مقابل ايستادگى كنيد؛ و با حبّ نفس و حبّ جاه و كبر و غرور نمى‏توان مقاومت كرد. عالم سوء، عالم متوجه به دنيا، عالمى كه در فكر حفظ مسند و رياست باشد، نمى‏تواند با دشمنان اسلام مبارزه نمايد. و ضررش از ديگران بيشتر است. قدم را الهى كنيد، حبّ دنيا را از دل بيرون نماييد، آن وقت مى‏توانيد مبارزه كنيد. از هم اكنون اين نكته را در قلب خود بپرورانيد و تربيت كنيد كه من بايد يك سرباز مسلح و اسلامى باشم و براى اسلام فدا شوم؛ من بايد براى اسلام كار كنم تا از بين بروم. براى خود بهانه درست نكنيد كه امروز مقتضى نيست. كوشش كنيد تا براى آتيه اسلام به درد بخوريد، و خلاصه يك انسان باشيد. ايادى استعمار از انسان مى‏ترسند؛ از آدم مى‏ترسند. استعمارگران، كه مى‏خواهند همه چيز ما را به يغما ببرند، نمى‏گذارند در دانشگاههاى دينى و علمى ما آدم تربيت شود. از آدم مى‏ترسند. اگر يك آدم در مملكتى پيدا شد، مزاحم آنان مى‏شود و منافع آنها را به خطر مى‏اندازد.

شما موظفيد خود را بسازيد؛ انسان كامل شويد؛ و در مقابل نقشه‏هاى شوم دشمنان اسلام ايستادگى كنيد. اگر منظم و مجهز نگرديد و به مقاومت و مبارزه عليه ضرباتى كه هر روز بر پيكر اسلام وارد مى‏آيد نپردازيد، هم خود از بين مى‏رويد، و هم احكام و قوانين اسلام را فانى مى‏سازيد؛ و شما مسئول خواهيد بود. شما علما، شما اهل علم، و شما مسلمانان، مسئول مى‏باشيد. شما علما و طلاب در رأس، و ديگر مسلمانان پس از شما مسئول‏اند: كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيّته‏(56) . شما جوانها بايد اراده خود را قوى كنيد تا در مقابل هر ظلم و بيدادگرى ايستادگى نماييد. و جز اين چاره‏اى نداريد: حيثيت شما، حيثيت اسلام، و حيثيت ممالك اسلامى، بسته به اين است كه ايستادگى و مقاومت نماييد. خداوند متعال اسلام، مسلمين، و كشورهاى اسلامى، را از شر اجانب حفظ فرمايد. دست استعمار و خائنين به اسلام را از بلاد اسلامى و حوزه‏هاى علميه كوتاه كند. علماى اسلام و مراجع عظام را در دفاع از قوانين مقدسه قرآن كريم و پيشبرد آرمان‏هاى مقدس اسلامى موفق و مؤيد بدارد. روحانيون اسلام را به وظايف سنگين و مسئوليتهاى خطير آنان در عصر كنونى آگاه و آشنا سازد. حوزه‏هاى علميه و مراكز روحانيت را از دستبرد و نفوذ دشمنان اسلام و ايادى استعمار مصون و محفوظ بدارد. به نسل جوان روحانى و دانشگاهى و به عموم مسلمانان توفيق خودسازى، تهذيب و تزكيه نفس عنايت فرمايد. ملت اسلام را از خواب غفلت، سستى و رخوت و جمود فكرى برهاند، تا با الهام از تعاليم نورانى و انقلابى قرآن به خود آيند؛ به پا خيزند و در سايه اتحاد و يگانگى دست استعمار و دشمنان ديرينه اسلام را از كشورهاى اسلامى قطع نمايند، و به آزادى، استقلال، و مجد و عظمت از دست رفته خود نايل گردند. ربَّنا افْرِغْ عَلَينا صبراً و ثَبِّتْ اقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى القومِ الكافرينَ. رَبِّنا و تَقَبَّلْ دُعاءَ. (57)

فرازهاى برگزيده‏

تمام صفات وارسته انسانى در انقطاع كامل إلى اللّه نهفته است.

مقامى كه براى بندگان صالح خدا در نظر گرفته شده، تمام دنيا و ما فيها- با آن جلوه‏هاى ساختگى- در مقابل آن به قدر پشيزى ارزش ندارد.

اين دنيا با تمام زرق و برق ظاهريش ناچيزتر از آن است كه قابل محبت باشد.

اين زندگى زودگذر بظاهر شيرين در مقابل عذاب غير متناهى چه ارزشى دارد؟

توجه به غير خدا انسان را به حجابهاى ظلمانى و نورانى محجوب مى‏نمايد.

كليه امور دنيوى اگر موجب توجه انسان به دنيا و غفلت از خداوند متعال شود، باعث حجب ظلمانى مى‏شود.

حزب اللّه باشيد؛ از زرق و برق زندگى و جلوه‏هاى ساختگى آن بپرهيزيد.

روحانيى كه خود را پيرو و شيعه على بن ابى طالب عليه السلام مى‏داند، ممكن نيست به مشتهيات دنيا توجهى داشته باشد.

ريشه تمام اختلافاتى كه فاقد هدف مشخص و مقدسى باشد به حب دنيا برمى‏گردد.

انبياى خدا براى اين مبعوث شدند كه آدم تربيت كنند؛ انسان بسازند؛ بشر را از زشتيها، پليديها، فسادها و رذايل اخلاقى دور سازند و با فضايل و آداب حسنه آشنا كنند.

اگر براى خدا قدم برداريد، خداوند متعال مقلّب القلوب است، دلها را به شما متوجه مى‏سازد.

جز به خالق يكتا به احدى توجه نداشته باشيد.

قلب انسان مانند آينه صاف و روشن است، و بر اثر توجه فوق العاده به دنيا و كثرت معاصى كدر مى‏شود.

با آلودگى‏هاى روحى، رذايل اخلاقى، معاصى قلبيه و قالبيه چگونه مى‏توان در محضر ربوبى حضور يافت و در مهمانسراى ربّ الارباب كه معدن العظمة مى‏باشد وارد شد؟

از خدا بترسيد؛ از عواقب امور بپرهيزيد؛ از خواب غفلت بيدار شويد! دورانديش باشيد؛ عواقب امور را بسنجيد؛ عقبه‏هاى خطرناكى كه داريد به يادآوريد، از فشار قبر، عالم برزخ، مشكلات و شدايدى كه به دنبال آن است غفلت نكنيد! جهنم با اعمال و كردار زشت انسان روشن مى‏گردد.

اگر بشر با اعمال و كردار خويش آتش نيفروزد، جهنم خاموش است. باطن اين طبيعت جهنم است؛ اقبال به طبيعت اقبال به جهنم است.

آنچه در عالم آخرت واقع مى‏شود چيزى است كه در اين دنيا تهيه گرديده است.

پيش از آنكه فرصت از دست برود چاره بينديشيد! شما جوانان رو به پيرى و ما پيران رو به مرگ پيش مى‏رويم.

هر نفسى كه مى‏كشيد، هر قدمى كه برمى‏داريد، و هر لحظه‏اى كه از عمر شما مى‏گذرد، اصلاح مشكلتر گرديده، ممكن است ظلمت و تباهى بيشتر شود. تا نيرو و اراده جوانى داريد مى‏توانيد هواهاى نفسانى، مشتهيات دنيايى و خواسته‏هاى حيوانى را از خود دور سازيد.

قلب جوان لطيف و ملكوتى است و انگيزه‏هاى فساد در آن ضعيف مى‏باشد؛ ليكن هر چه سن بالا رود ريشه گناه در قلب قويتر و محكمتر مى‏گردد تا جايى كه كندن آن از دل ممكن نيست.

توبه با لفظ اتوب إلى اللّه تحقق نمى‏يابد؛ بلكه ندامت و عزم بر ترك لازم است.

با خلق خدا حسن سلوك داشته، نيكو معاشرت كنيد و با نظر عطوفت و مهربانى به آنان بنگريد.

با بندگان خوب و صالح خدا نيكى كنيد.

كسى كه ديگر مسلمانان از دست و زبان و چشم او در امان نباشند، در حقيقت مسلمان نيست.

اهانت به بنده خدا اهانت به خداست.

كسى كه دنبال هواى نفس رفت و از شيطان متابعت كرد، بتدريج به صبغه او درمى‏آيد.

اهل آخرت با هم در صلح و صفا هستند؛ قلبهايشان مملو از محبت خدا و بندگان خداست.

محبت بندگان خدا همان ظلّ محبت خداوند است.

قرآن كريم امانت بزرگ خداست؛ علما و روحانيون امانتدار الهى هستند.

وظايف اهل علم خيلى سنگين است؛ مسئوليت علما بيش از ساير مردم مى‏باشد.

در روايت است كه وقتى جان به حلقوم مى‏رسد، براى عالم ديگر جاى توبه نيست.

اگر عالمى منحرف شد، ممكن است امتى را منحرف ساخته، به عفونت بكشد.

اگر عالمى مهذّب باشد، اخلاق و آداب اسلامى را رعايت نمايد، جامعه را مهذّب و هدايت مى‏كند.

در نفسى كه مهذّب نشده، علم حجاب ظلمانى است.

علم نور است، ولى در دل سياه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سياهى را گسترده‏تر مى‏سازد.

علمى كه انسان را به خدا نزديك مى‏كند، در نفس دنيا طلب باعث دورى بيشتر از درگاه ذى الجلال مى‏گردد. علم توحيد هم اگر براى غير خدا باشد از حجب ظلمانى است.

اگر انسان خباثت را از نهادش بيرون نكند، هر چه درس بخواند و تحصيل نمايد نه تنها فايده‏اى بر آن مترتب نمى‏شود بلكه ضررها دارد.


previos pagemenu pagenext page