ضرورت تقويت كشاورزى‏

و اگر چنانچه زراعت خودمان، كشاورزى خودمان نتواند كفاف براى خودمان باشد، دستمان دراز باشد پيش آمريكا و امثال آمريكا براى ارزاقمان وابسته خواهيم بود، نمى‏توانيم كارى انجام بدهيم. آن وقت در جهان سياسى هم بايد وابسته شويم. بايد مردمى كه مسئول كشاورزى بودند باز هم مشغول باشند، و كسانى كه پيشتر به واسطه مشكلاتى كه برايشان ايجاد شده بود نمى‏توانستند عمل بكنند، حالا عمل كنند، دولت هم لازم است كه پشتيبانى كند از كشاورزها، همراهى كند با آنها هم آنها مشغول باشند هم دولت. تا آن كه راجع به كشاورزى كه يكى از امور مهمّه مملكت ماست و ما بايد صادر كنيم محصولات خودمان را به خارج، اينطور نباشد كه ما باز هم گرفتار باشيم، دستمان پيش خارجى‏ها دراز باشد براى اينكه نان به ما بدهند... ما بايد خودكفا بشويم و در همه چيز، من جمله در قضيّه كشاورزى. ايران مملكتى است كشاورزى، او بايد كشاورزى غنى‏اى باشد ايران مى‏تواند كه يكى از استان‏هايش مال خودش را كفاف بدهد و مابقى صادر بشود. چرا بايد ايران محتاج باشد به غير؟... ايران تمام مناطقش تقريباً مناطق كشاورزى است و در همه مناطق كه زمين دارند و صلاحيّت دارد زمين‏ها از براى كشاورزى بكنند.(صحيفه نور، ج‏10، ص‏60- 61)

ضرورت خودكفايى كشاورزى‏

توجه به بازسازى مناطق صنعتى نبايد كوچكترين خللى بر ضرورت رسيدن به امر خودكفايى كشاورزى وارد آورد، بلكه اولويّت و تقدّم اين امر بايد محفوظ بماند، و مسئولين بيشتر از گذشته خود را مكلف به اجراى آن سازند و در امر احياى اراضى و مهار آب‏ها و ايجاد سدها و تشويق كشاورزان و دامداران و استفاده هر چه بيشتر از نعمتهاى بيكران الهى در طبيعت تلاش نمايند كه مطمئنّاً خودكفايى در كشاورزى مقدّمه‏اى است براى استقلال وخودكفايى در زمينه‏هاى ديگر.(صحيفه نور، ج‏21، ص‏38)

كشاورزى اساس همه كارها باشد

ايران كشورى است كه بايد كشاورزى آن اساس همه كارها باشد و آن عده كه مى‏گويند از نظر كشاورزى نمى‏شود خودكفا شد اطلاع دقيق ندارند. ما امروز اگر بخواهيم با اين قدرت بزرگ مواجه باشيم و در اين ميدان شكست نخوريم احتياج به چند امر داريم، يكى: اينكه ما اقتصاد خودمان را طورى كنيم كه خودكفا باشيم، كه اوّلش قضيه زراعت است... شما مى‏دانيد كه اگر يك مملكتى در اقتصاد، خصوصاً اين رشته اقتصاد كه نان مردم است احتياج به خارج پيدا كند و يك احتياج مبرمى كه نتواند خودش اداره كند خودش را. و بايد او را اداره كنند اين وابستگى اقتصادى، آن هم در اين رشته موجب اين مى‏شود كه مملكت ايران تسليم بشود به ديگران.(صحيفه نور، ج‏18، ص‏189 به بعد)

ضرورت ايجاد صنايع مادر و دورى از مونتاژ

ما در برنامه صنعتى كردن مملكت هرگز چون امروز (منظور قبل از پيروزى انقلاب است)سراغ مونتاژ نمى‏رويم، ما در ايران صنايع مادر ايجاد خواهيم كرد و نوسازى را به بهترين وجه انجام خواهيم داد، البتّه توقع نبايد داشت كه اين كارها به محض رفتن شاه صورت گيرد، زيرا شاه ايران را به كلّى خراب كرده‏است و ايران به صورت يك كشور جنگ‏زده درآمده‏است، لذا براى ترميم خرابى‏ها و ايجاد صنايع اصيل احتياج به مدّت است. ما نيازهاى تكنولوژى خود را از هر منبعى كه مفيدتر براى كشورمان باشد تأمين خواهيم كرد. ما از جهت متخصّص كارآزموده بسيار غنى هستيم، هزاران كارشناس ايرانى در رشته‏هاى گوناگون علمى در كشورهاى خارجى هستند. اينها به دليل ظلم و ستم شاه و فقدان برنامه صنعتى علمى مجبور به ترك مملكت و كار براى مؤسسات خارجى شده‏اند و با رفتن شاه اكثر اينها به ايران برخواهند گشت.(صحيفه نور، ج‏4، ص‏104)

ما خواستار صنعت ملى و مستقل هستيم‏

در خصوص صنعتى كردن مملكت، ما كاملاً با اين امر موافقيم. ولى ما خواستار يك صنعت ملّى و مستقل هستيم كه در اقتصاد مملكت ادغام شده و همراه با كشاورزى در خدمت مردم قرارگيرد، نه يك صنعت وابسته به خارجه بر اساس مونتاژ...(صحيفه نور، ج‏2، ص‏44)

نقش مردم در سازندگى‏

استفاده از نيروى عظيم مردمى در بازسازى و سازندگى و بها دادن به مؤمنين انقلاب خصوصاً جبهه رفته‏ها و توسعه حضور مردم در كشاورزى و صنعت و تجارت و بازسازى شهرهاى تخريب شده و شكستن طلسم انحصار در تجارت داخل و خارج به افراد خاصّ متمكن و مرفّه و بسط آن به توده‏هاى مردم و جامعه.(صحيفه نور، ج‏21، ص‏39)

كالاهايى كه برخلاف مصلحت و شرع است را نياورند

دولت بايد نظارت بكند، مثلاً در كالاهايى كه مى‏خواهند از خارج بياورند مردم را آزاد بگذارند، آن قدرى كه مى‏توانند، هم خود دولت بياورد، هم مردم. لكن دولت نظارت كند در اينكه يك كالاهايى كه برخلاف مصلحت جمهورى اسلامى است، برخلاف شرع است، آنها را نياورند. اين نظارت است. همچو نيست آزادشان كنيد كه فردا بازارها پر بشود از آن لوكس‏ها و از آن بساطى كه در سابق بود.(صحيفه نور، ج‏19، ص‏35)

جهادگران بذر انقلاب را در دل مردم مى‏كارند

كم نيستند جهادگرانى كه در راه بهبود زندگى مردم محروم و مستضعف ما شهيد يا معلول گرديده‏اند، و كم نيستند خواهران و برادرانى كه در بدترين شرايط، دست به اقدامات فرهنگى و عمرانى زدند و به بدترين شكل به دست گروهكهاى از خدا بى‏خبر منافقان دنياپرست شهيد گرديدند. چرا كه اين از خدا بى‏خبران خوب فهميدند كه اين جوانان جهادگرند كه بذر انقلاب را در دل هر روستايى مى‏كارند و با آبادانى مناطق محروم است كه هر روستايى و شهرى محروم سربازى مى‏شود پاسدار انقلابى اصيل اسلامى خويش. چرا كه آمريكا و ايادى مزدبگيرش خوب به اين نتيجه رسيده‏اند با جهاد مقدّس فرزندان اسلام است كه نهال انقلاب اسلامى در روستاها و شهرهاى دورافتاده اين آب و خاك به گُل مى‏نشيند و تنها به همين دليل است كه هر جهادگرى را مانند رزمنده‏اى در ميدان نبرد مى‏دانند كه از انقلاب و اسلام و ايران دفاع مى‏نمايد.

ضرورت فقرزدايى از جامعه‏

مسئولين محترم كشور ايران على‏رغم مخاطرات شديد اقتصادى و كمبود درآمدها، تمامى كوشش و تلاش خود را صرف فقرزدايى جامعه كرده‏اند. و همه آرمان و آرزوى ملّت و دولت و مسئولين كشور ماست كه روزى فقر و تهيدستى در جامعه ما رخت بربندد و مردم عزيز و صبور و غيرتمند كشور از رفاه در زندگى مادى و معنوى برخوردار باشند.(صحيفه نور، ج‏20، ص‏129)

فقرزدايى و گرايش ملّت‏ها به اسلام‏

از آنجا كه محروميت‏زدايى عقيده و راه و رسم زندگى ما است، جهانخواران در اين مورد هم ما را آرام نگذاشته‏اند و براى ناتوان ساختن دولت و دست‏اندركاران كشور ما حلقه‏هاى محاصره را تنگ‏تر كرده‏اند و بغض و كينه و ترس و وحشت خود را در اين حركت مردمى و تاريخى تا مرز هزاران توطئه سياسى اقتصادى ظاهر ساخته‏اند، و بدون شك جهانخواران به همان ميزان كه از شهادت‏طلبى و ساير ارزشهاى ايثارگرانه ملّت ما واهمه دارند، از گرايش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمايت از پابرهنگان در هراسند، و مسلّم هر قدر كشورها به طرف فقرزدايى و دفاع از محرومان حركت كند اميد جهانخواران از ما منقطع و گرايش ملّت‏هاى جهان به اسلام زيادتر مى‏شود.(صحيفه نور، ج‏20، ص‏129)

ثروتمندان نبايد در اداره كشور نفوذ كنند

ثروتمندان هرگز به خاطر تمكّن مالى خود نبايد در حكومت و حكمرانان و اداره‏كنندگان كشور اسلامى نفوذ كنند، مال و ثروت خود را به بهانه فخرفروشى و مباهات قراربدهند و به فقرا و مستمندان و زحمتكشان افكار و خواسته‏هاى خود را تحميل كنند. اين خود بزرگترين عامل تعاون و دخالت دادن مردم در امور و گرايش آنان به اخلاق كريمه و ارزش‏هاى متعالى و فرار از تملّق‏گويى‏ها مى‏گردد. و حتّى بعضى ثروتمندان را از اين كه تصوّر كنند كه مال و امكاناتشان دليل اعتبار آنان در پيشگاه خداست متنبّه مى‏كند.(صحيفه نور، ج‏20، ص‏128 - 129)

ثروتمندان نبايد از اعتبار و عنايت بيشترى برخوردار باشند

خدا نياورد روزى را كه سياست ما و سياست مسئولين كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومين و روآوردن به حمايت از سرمايه‏دارها گردد. و اغنياء و ثروتمندان از اعتبار و عنايت بيشترى برخوردار بشوند. معاذاللَّه! كه اين با سيره و روش انبياء و اميرالمؤمنين وائمه معصومين: سازگار نيست. دامن حرمت و پاك روحانيت از آن منزه است، تا ابد هم بايد منزه باشد و اين از افتخارات و بركات كشور و انقلاب و روحانيّت ماست كه به حمايت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده كرده‏است.(صحيفه نور، ج‏20، ص‏129)

آنهايى تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند

مبارزه با رفاه‏طلبى سازگار نيست، و آنها كه تصوّر مى‏كنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه‏دارى و رفاه‏طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بيگانه‏اند. و آنهايى هم كه تصوّر مى‏كنند سرمايه‏داران و مرفّهان بى‏درد با نصيحت و پند و اندرز متنبه مى‏شوند و به مبارزان راه آزادى پيوسته و يا به آنان كمك مى‏كنند آب در هاون مى‏كوبند! بحث مبارزه و رفاه، بحث قيام و راحت‏طلبى، بحث دنياخواهى و آخرت‏جويى دو مقوله‏اى است كه هرگز با هم جمع نمى‏شوند. و تنها آنهايى تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محروميّت و استضعاف را چشيده باشند.(صحيفه نور، ج‏20، ص‏235)

وحدت رمز پيروزى‏

ما بايد اين اجتماعى كه در ايران حاصل شد و اين تحوّل بزرگى كه حاصل شد اين را سرمشق خودمان قرار بدهيم و از ياد نبريم. توجّه داشته باشيم كه آنچه ما را پيروز كرد، آنچه ما را با دست تهى پيروز كرد، اين اجتماع ابدان و اجتماع ارواح و وحدت كلمه و وحدت مقصد بود. سند پيروزى ما همين وحدت كلمه و همين توحيد كلمه بوده‏است و آنها بايد بدانند كه رسيدن هر يك از آنها به هر مقامى براى خاطر همين ملّتى است كه بپا خاستند و وحدت كلمه را ايجاد كردند و با هم يك كلمه گفتند.(صحيفه نور، ج‏14، ص‏104)

نداى الهى از ايران به همه جا خواهد رفت‏

ملّت ايران قوى باشد و قوى هست، مصمم باشد و مصمم هست و به پيش برود و به پيش مى‏رود و اين اسلام را به همه عالم عرضه مى‏كند و افتخار براى ملّت ايران است كه از اينجا شروع به اين مسئله مى‏شود. از ايران نداى الهى و اين نداى پيغمبر اكرم به همه جا خواهد رفت. و ما مصمميم و ما همه فداى اسلام بايد بشويم.(صحيفه نور، ج‏15، ص‏55)

ما بايد مقاومت كنيم‏

ما هم تا آخر، زحمتها و رنجهاى توطئه ابرقدرتها را تحملّ كنيم. ما موظف هستيم تا امر الهى را انجام دهيم. پس، از سختيها نبايد هراس داشته‏باشيم. آيا پيغمبر صلى الله عليه و آله در مقابل سختيها عقب‏نشينى كردند؟ آيا حاضر به تسليم و سازش شدند؟ ما هم كه كار انبيا و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله را انجام مى‏دهيم بايد بايستيم، بايد مقاومت كنيم تا اسلام استقرار پيدا كند و عدالت برقرار شود و دست ظالمها كوتاه گردد.(صحيفه نور، ج‏19، ص‏58)

توصيه ملّت به استقامت‏

همه مستعد اين هستند كه اين كاروان را به آخر برسانند و اين درخت ثمربخش اسلام را به ثمره خودش برسانند. البته يك ملّتى كه يك ملّتى كه مى‏خواهد در مقابل همه قدرتها بايستد، نمى‏خواهد سازش كند با بلوك غرب و نمى‏خواهد سازش كند با بلوك شرق «ولاشرقيّه و غربيّه» مى‏خواهد باقى بماند، مى‏خواهد صراط مستقيم انسانيت و اسلاميّت را پيش بگيرد، بايد مهيا بشود از براى اينكه همه پيش‏آمدهايى كه پيش آمده‏است و خواهد پيش آمد. ما نبايد گمان بكنيم كه پيش آمدها تمام شد. ما دست اين ابرقدرتها را از مخازن خودمان و تسلطشان را از كشور خودمان كوتاه كرديم و آنها ساكت نمى‏نشينند و ما بايد توجه داشته‏باشيم و با كمال قدرت اتكال به يك قدرت غيرمتناهى و آن قدرت الهى است. وقتى كه ما پشتوانه‏مان قدرت الهى هست و پشتوانه‏مان اسلام است و مقصدمان حق است براى چى در اين مصائب سست بشويم؟ وقتى ما راه خودمان را يافتيم، ملّت راه خودش را يافته است و آن راه را دارد با كمال جديّت و قدرت تعقيب مى‏كند، البتّه راه حق دشوارى‏ها دارد، راه حق ناگواريها دارد، لكن آن كه اهل حق است و راه حق را مى‏خواهد برود، آن نبايد هيچ تصوّر اين را بكند كه كوچكترين سستى را به خودش راه بدهد.(صحيفه نور، ج‏15، ص‏54، (10/4/60))

پايدارى و استقامت مردم‏

هيچ كس هم نيست كه نداند پشت كردن به فرهنگ دنياى دون امروز و پايه‏ريزى فرهنگى جديد بر مبناى اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامى با امريكا و شوروى، فشار و سختى و شهادت و گرسنگى را به دنبال دارد، و مردم ما اين راه را خود انتخاب كرده‏اند و بهاى آن را هم مى‏خواهند پرداخت و بر اين امر هم افتخار مى‏كنند.(صحيفه نور، ج‏21، ص‏108) اگر ما تسليم امريكا و ابرقدرتها مى‏شديم ممكن بود امنيت رفاه ظاهرى درست مى‏شد و قبرستانهاى ما پر از شهداى عزيز ما نمى‏گرديد، ولى مسلماً استقلال و آزادى و شرافتمان از بين مى‏رفت. آيا ما مى‏توانيم نوكر و اسير امريكا و دولتهاى كافر شويم تا بعضى چيزها ارزان شود و شهيد و مجروح ندهيمّ! هرگز ملّت زيربار اين ننگ نخواهد رفت و تن به اين ذلّت نخواهدداد. ملّت ايران در مقابل امريكا مى‏ايستد و به اميد خداوند پيروز است. خداوند آنقدر تأكيد كرده‏است كه ما با آنها موالات نداشته‏باشيم، آن وقت براى ارزانى اجناس، ما خودمان را بفروشيم؟!(صحيفه نور، ج‏17، ص‏151) انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجّت ارواحنا فداه است، كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قراردهد. (صحيفه نور، ج‏21، ص‏108) بايد هشيار و بيدار و مراقب باشيد كه سياست بازان پيوسته به غرب و شرق با وسوسه‏هاى شيطانى شما را به سوى اين چپاولگران بين‏المللى نكشند. و با اراده مصمم و فعاليت و پشت كار خود به رفع وابستگى‏ها قيام كنيد و بدايند كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و امريكا و شوروى كم ندارد، و اگر خودىِ خود را بيابد و يأس را از خود دور كند و چشم داشت به غير خود نداشته باشد در دراز مدّت قدرت همه كار و ساختن همه چيز را دارد. ... به شما برادران مؤمن عرض مى‏كنم اگر ما با دست جنايتكار آمريكا و شوروى از صفحه روزگار محو شويم و با خون سرخ شرافتمندانه با خداى خويش ملاقات كنيم بهتر از آنست كه در زير پرچم سرخ شرق و سياه غرب زندگى اشرافى و مرفه داشته باشيم. و اين سيره و طريقه انبياء عظام و ائمه مسلمين و بزرگان دين مبين بوده‏است و ما بايد از آن تبعيت كنيم و بايد به خود بباورانيم كه اگر يك ملّت بخواهد بدون وابستگى‏ها زندگى كنند، مى‏توانند و قدرتمندان جهان بر يك ملّت نمى‏توانند خلاف ايده آنان را تحميل كنند.(صحيفه نور، ج‏21، ص‏199 - 184 وصيتنامه‏)

نقش مردم در جمهورى اسلامى‏

وصيت من به ملّت شريف آن است كه در تمام انتخابات، چه انتخابات رئيس جمهور و چه نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و چه انتخاب خبرگان براى تعيين شوراى رهبرى يا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصى كه انتخاب مى‏كنند روى ضوابطى باشد كه اعتبار مى‏شود، مثلاً در انتخاب خبرگان براى تعيين شوراى رهبرى يا رهبر توجّه كنند كه اگر مسامحه نمايند و خبرگان را روى موازين شرعيه و قانون انتخاب نكنند چه بسا كه خساراتى به اسلام و كشور وارد شود كه جبران‏پذير نباشد و در اين صورت همه در پيشگاه خداوند متعال مسئول مى‏باشند. از اين قرار عدم دخالت ملّت، از مراجع و علماء بزرگ تا طبقه بازارى و كشاورز و كارگر و كارمند، همه و همه مسئول سرنوشت كشور و اسلامى مى‏باشد، چه در نسل حاضر و چه در نسل‏هاى آتيه. و چه بسا كه در بعض مقاطع عدم حضور و مسامحه گناهى باشد كه در رأس گناهان كبيره است. پس علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد والاّ كار از دست همه خارج خواهد شد و اين حقيقتى است كه بعد از مشروطه لمس نموده‏ايد و نموده‏ايم. چه هيچ علاجى بالاتر و والاتر از آن نيست كه ملّت در سرتاسر كشور در كارهايى كه محول به اوست بر طبق ضوابط اسلامى و قانون اساسى انجام هد و در تعيين رئيس جمهور و وكلاء مجلس يا طبقه تحصيل‏كرده متعهّد و روشنفكر با اطلاع از مجارى امور و غيروابسته به كشورهاى قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوى‏ و تعهّد به اسلام و جمهورى اسلامى مشورت كرده و با علماء و روحانيون با تقوى و متعهّد به جمهورى اسلامى نيز مشورت كرده و با علماء و روحانيون با تقوى و متعهّد به جمهورى اسلامى نيز مشورت نموده و توجّه داشته باشند رئيس جمهور و وكلاء مجلس از طبقه‏اى باشند كه محروميّت و مظلوميّت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند، نه از سرمايه داران و زمين‏خواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذّات و شهوات كه تلخى محروميّت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمى‏توانند بفهمند.(وصيت نامه‏)

هشدار نسبت به آينده انقلاب و حفظ نظام‏

امروز غرب و شرق به خوبى مى‏دانند كه تنها نيرويى كه مى‏تواند آنان را از صحنه خارج كند اسلام است. آنها در اين ده سال انقلاب اسلامى ضربات سختى از اسلام خورده‏اند و تصميم گرفته‏اند كه به هر وسيله ممكن آن را در ايران كه مركز اسلام ناب محمّدى است نابود كنند. اگر بتوانند با نيروى نظامى، اگر نشد با نشر فرهنگ مبتذل خود و بيگانه كردن ملّت از اسلام و فرهنگ ملّى خويش، و اگر هيچ كدام از اينها نشد، ايادى خود فروخته خود از منافقين و ليبرال‏ها و بى‏دين‏ها را كه كشتن روحانيّون و افراد بى‏گناه بر ايشان چون آب خوردن است در منازل و مراكز ادارات نفوذ مى‏دهند كه شايد به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذى‏ها بارها اعلام كرده‏اند كه حرف خود را از دهان ساده‏انديشان موجه مى‏زنند.(صحيفه نور، ج‏21، ص‏108)

هشدار نسبت به خطر ليبرالها

من به طلاب عزيز هشدار مى‏دهم كه علاوه بر اين كه بايد مواظب القائات روحانى‏نماها و مقدّس مآب‏ها باشند، از تجربه تلخ روى كار آمدن انقلابى‏نماها و به ظاهر عقلاى قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتى نكرده‏اند عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزى‏هاى بى‏مورد و ساده‏انديش‏ها سبب مراجعت آنان به پست‏هاى كليدى و سرنوشت‏ساز نظام شود. من امروز بعد از ده سال از پيروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مى‏كنم كه بعض تصميمات اول انقلاب در سپردن پست‏ها و امور مهمه كشور به گروهى كه عقيده خالص و واقعى به اسلام ناب محمّدى نداشته‏اند اشتباهى بوده‏است كه تلخى آثار آن به راحتى از ميان نمى‏رود، گرچه در آن موقع هم من شخصاً مايل به روى كار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحديد و تأييد دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم كه آنان به چيزى كمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و حركت به سوى امريكاى جهانخوار قناعت نمى‏كنند، در حالى كه در كارهاى ديگر نيز جز حرف و ادّعا هنرى ندارند. امروز هيچ تأسفى نمى‏خوريم كه آنان در كنار ما نيستند، چرا كه از اول هم نبوده‏اند. انقلاب به هيچ گروهى بدهكارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروه‏ها و ليبرال‏ها مى‏خوريم. آغوش كشور و انقلاب هميشه براى پذيرفتن همه كسانى كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است، ولى نه به قيمت طلبكارى آنان از همه اصول كه چرا مرگ بر امريكا گفتيد؟ چرا جنگ كرديد؟ چرا نسبت به منافقين و ضدانقلابيون حكم خدا را جارى مى‏كنيد؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى داده‏ايد؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال كرده‏ايم؟ و صدها چراى ديگر!(صحيفه نور، ج‏21، ص‏96 - 95)

ذلّت ملى‏گراها

من به صراحت مى‏گويم ملّى‏گراها اگر بودند به راحتى در مشكلات و سختى‏ها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مى‏كردند. و براى اينكه خود را از فشارهاى روزمرّه سياسى برهانند، همه كاسه‏هاى صبر و مقاومت را يكجا مى‏شكستند و به همه ميثاق‏ها و تعهّدات ملّى و ميهنى ادعاى خود پشت پا مى‏زدند.(صحيفه نور، ج‏20، ص‏243) انقلاب اسلامى بزرگ ما، قبل از آن كه انقلاب سياسى و اجتماعى باشد يك انقلاب معنوى و روحانى است.(صحيفه نور، ج‏11، ص‏269 (23/11/58)) بايد سعى شود تا «از راه رسيدها» و «دين به دنيا فروشان» چهره كفرزدائى و فقرستيزى روشن انقلاب ما را خدشه‏دار نكنند.(صحيفه نور، ج‏20، ص‏124 (6/5/66)) مسئولين، صاحبان اصلى انقلاب را با بهانه‏هاى بى‏اساس پس نزنند، تا به جاى آنان كسانى را كه وارثان رژيم گذشته، و وابستگان فكرى به آنان هستند جايگزين كنند.(صحيفه نور، ج‏20، ص‏240 (29/4/67)) من در ميان شما باشم و يا نباشم، به همه شما وصيّت و سفارش مى‏كنم كه نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد.(صحيفه نور، ج‏19، ص‏104)

ملّى‏گرايى اساس بدبختى مسلمين‏

آنهايى كه، آن قدرتهاى بزرگى كه مطالعه كردند روى كار ما سالهاى طولانى، صدها سال فرستادند و مطالعه كردند روى گروه‏ها، روى افراد، روى اشخاص مطالعه كردند، حتّى روى زمينها، جنگلها و همه جا، در جامعه ما اين را يافته‏اند كه اسلام است كه مى‏تواند جلويشان بايستد. از اين جهت آن چيزى كه از همه چيز براى آنها مطرح است، اسلام است و آن چيزى كه سر راه اسلام قراردادند اين حكومتهاى فاسدند. با دست حكومتهاى فاسد و با تبليغ حكومتهاى فاسد، اين نژادپرستيها و گروه پرستيها در بين مسلمين رشد كرده‏است. عربها در مقابل عجمها و تركها قرار دادند و عجمها در مقابل عربها، و تركها را در مقابل ديگران و همه نژادها را در مقابل هم. اينكه من مكرّر عرض مى‏كنم كه اين ملّى‏گرايى اساس بدبختى مسلمين است، براى اين است كه ملّى‏گرايى، ملّت ايران را در مقابل ساير ملتهاى مسلمين قرارمى‏دهد، و ملّت عراق را در مقابل ديگران و ملّت كذا را در مقابل كذا. اينها نقشه‏هايى است كه مستعمرين كشيده‏اند كه مسلمين باهم مجتمع نباشند.(صحيفه نور، ج‏12، ص‏280)

رئيس جمهور اسلام و احكام را احيا بكند نه مليّت را

آقاى رئيس جمهور افرادى كه به درد جامعه اسلامى ما بخورد، و به درد مكتب ما بخورد بايد تهيّه كند، معرفى كند. يعنى نخست وزير را او تهيّه مى‏كند بايد يك شخصى باشد كه همه آن صفاتى كه من گفته‏ام درش باشد كه در رأس همه صفات، مكتبى بودن است‏ فكر بكند، فكر مكتب اسلام، درصدد باشد كه اسلام را تقويت بكند، درصدد باشد كه احكام اسلام را پياده بكند، نه درصدد اين باشد كه مليّت را احيا بكند. آنهايى كه مى‏گويند ما مليّت را مى‏خواهيم احيا بكنيم، آنها مقابل اسلام ايستاده‏اند اسلام آمده‏است كه اين حرفهاى نامربوط را از بين ببرد. افراد ملّى به درد ما نمى‏خورند افراد مسلم به درد ما مى‏خورند. اسلام با مليت مخالف است. معنى مليت اين است كه ما ملّت را مى‏خواهيم و مليّت را مى‏خواهيم و اسلام را نمى‏خواهيم. (صحيفه نور، ج‏12، ص‏274 (15/5/59))

حفظ نظام‏

ما برايمان واجب عقلى است، واجب شرعى است كه در اين موقع دنبال بكنيم و اين نهضتى كه ايران بپا كرده‏است را به آخر برسانيم. (صحيفه نور، ج‏5، ص‏18 - 17 (13/11/58)) به ملّت عزيز ايران توصيه مى‏كنم كه نعمتى كه با جهاد عظيم خودتان و خون جوانان برومندتان بدست آورديد، همچون عزيزترين امور قدرش را بدانيد و از آن حفاظت و پاسدارى نماييد.(صحيفه نور، ج‏21، ص‏181) بايد در حفظ دين مقدّس و اسلام عزيز و جمهورى اسلامى استقامت كنيم، و مشكلات را با استقبال و استقامت انقلابى رفع نمائيم. (صحيفه نور، ج‏16، ص‏49 (22/10/60)) خدا مى‏داند كه اگر اين نهضت شكست بخورد، تا آخر ديگر ايران روى خوش به خودش نمى‏بيند.(صحيفه نور، ج‏6، ص‏230 (31/2/58)) اگر ايران شكست بخورد شرق شكست خورده‏است، اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خورده‏اند.(صحيفه نور، ج‏10، ص‏226 (3/9/58)) حفظ اين جمهورى اسلامى از اعظم فرايض است.(ج‏15، ص‏203)

وجوب حفظ نظام‏

حفظ نظام يكى از واجبات شرعيه و عقليه است.(ج‏11، ص‏150)

وجوب عقلى و شرعى استمرار نهضت‏

ما برايمان واجب عقلى است، واجب شرعى است كه در اين موقع دنبال بكنيم و اين نهضتى كه ايران به پا كرده‏است به آخر برسانيم.(ج‏5، ص‏17)

حفاظت و پاسدارى از جمهورى اسلامى‏

به ملت عزيز ايران توصيه مى‏كنم كه نعمتى كه با جهاد عظيم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آورديد، همچون عزيزترين امور قدرش را بدانيد و از آن حفاظت و پاسدارى نماييد.(ج‏21، ص‏181)

مقاومت در حفظ نظام‏

بايد در حفظ دين مقدس و اسلام عزيز و جمهورى اسلامى مقاومت كنيم، و مشكلات را با استقبال و استقامت انقلابى رفع نماييم. (ج‏16، ص‏49)

خطر شكست نهضت‏

خدا مى‏داند كه اگر اين نهضت شكست بخورد، تا آخر ديگران ايران روى خوش به خودش نمى‏بيند.(ج‏6، ص‏230)

هشدار در مورد شكست نهضت‏

اگر ايران شكست بخورد شرق شكست خورده است. اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خورده‏اند.(ج‏10، ص‏226) امروز روزى است كه اگر خداى نخواسته ما در اين نهضت شكست بخوريم، شكست خورديم تا آخر.(ج‏11، ص‏156) اگر به واسطه بعضى از جهالتها لطمه‏اى به اين نهضت بزرگ وارد بشود، اگر اين بخوابد و اين آتش خاموش بشود، ديگر امكان ندارد اين نهضت پيدا بشود يا شبيه آن پيدا بشود.(ج‏3، ص‏218)

حفظ مصالح نظام‏

ما بايد جلوى مفاسد را بگيريم، ما موظفيم از طرف اسلام كه مصالح مسلمين را حفظ كنيم، همه موظفيم، همه ما موظفيم كه مصالح اسلام را حفظ كنيم و اين طوايف دارند مصالح اسلام را از بين مى‏برند. (ج‏8، ص‏245)

اسلام مكتب مبارزه و قيام‏

مسأله اصلى براى جهانخواران شرق و غرب اسلام است كه مى‏تواند مسلمانان جهان را تحت پرچم پرافتخار توحيد مجتمع و دست جنايتكاران را از كشورهاى اسلامى و از سلطه بر مستضعفان جهان كوتاه و مكتب ارزشمند و مترقى الهى را بر جهان عرضه نمايد.(ج‏15، ص‏125) «قُلْ إتَّما أعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقوُموُا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَفُرادى‏» خداى تبارك و تعالى در اين آيه مى‏فرمايد كه يك موعظه، فقط من يك موعظه به شما مى‏كنم، يك موعظه‏اى كه واعظش خداست و آورنده موعظه پيغمبر اكرم است و مى‏فرمايد، فقط يك موعظه است، اين موعظه بايد اهميتش خيلى زياد باشد كه در اين تعبير مى‏فرمايد و آن موعظه اين است كه «أنْ تُقوُموُا لِلّهِ مَثْنى‏ وَفُرادى‏». اينكه قيام كنيد براى خدا، براى اقامه حق قيام كنيد.(ج 3، ص‏202) قيام للَّه است كه موسى كليم را با يك عصا به فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد.(ج‏1، ص‏9 )

براى خدا قيام كنيد

خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد فقط يك موعظه همه موعظه‏ها را يك موعظه من دارم. پيغمبر اكرم واسطه، خدا واعظ، ملّت متعّظ، من فقط يك موعظه، بيشتر از يك موعظه ندارم، «إنَّما أعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُوموُا لِلّهِ» اينكه براى خدا قيام كنيد وقتى كه ديديد كه دين خدا در معرض خطر است براى خدا قيام كنيد. اميرالمؤمنين مى‏ديد كه دين خدا در معرض خطر است معاويه دارد وارونه مى‏كند دين خدا را، براى خدا قيام كرد. اين يك مطلبى است كه براى يك وقت نيست، موعظه خدا هميشگى است هر وقت ديديد كه بر ضد اسلام، بر ضد رژيم انسانى اسلامى الهى خواستند كه قيام كنند، خواستند وارونه كنند مسايل اسلام را، به اسم اسلام، اسلام را بكوبند، اينجا لِلَّهِ بايد قيام كرد و نترسيد از اينكه شايد نتوانيم، شايد شكست بخوريم، شكست تويش نيست.(ج‏7، ص‏37)

همه بايد براى خدا قيام كنيم‏

شايد اين وصفى كه براى حضرت صاحب عليه السلام ، ذكر شده است دنبال همين آيه شريفه كه مى‏فرمايد كه: «قُلْ إتَّما أعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقوُموُا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَفُرادى‏» دنبال همين معنا باشد كه همه بايد قيام بكنيم قيام واحد كه بالاترين قيام همان قيام آن شخص واحد است و هم قيامها بايد دنبال آن قيام باشد و قيام لِلّهِ باشد... البته آن حضرت قيام لِلَّهِ مى‏فرمايند و آن لِلّهى‏ كه آن لِلّهى‏ كه و آن خلوصى كه براى ايشان هست براى ديگران نيست لكن شيعه‏هاى بزرگوار آن حضرت هم بايد پيروى از او بكنند در اينكه قيام كنند لِلّه، براى خدا.(ج‏7، ص‏36)

تفاوت قيام الهى و غيرالهى‏

بايد ما توجه داشته‏باشيم كه اگر قيام للَّه شد پشتوانه‏اش هم اللَّه است. اگر شما براى خدا نهضت كرديد و براى اجراى احكام خداى تبارك و تعالى نهضت كرديد، خداى تبارك و تعالى هم باشماست. شما ملاحظه كرده‏ايد كه از اوّل نهضت تاكنون چه علايم غيبى پيدا شده‏است و اين دليل بر اين است كه نهضت شما للَّه بوده است. از اوّل كه شما نهضت كرديد، هيچ‏كس شايد احتمال اين معنا را نمى‏داد كه يك ملّتى كه نه نظامى هستند و نه تدريب نظامى دارند و نه اسلحه دارند و نه ساز و برگ جنگى دارند، اينها بر يك قدرتى كه داراى همه چيز بود غلبه كنند. هيچ همچو احتمالى در دنيا داده نمى‏شد. اشخاص زيادى مى‏گفتند، از خود ما هم، از خود ملّت ايران هم اشخاص سياسى، متفكر مى‏گفتند كه اين يك امر نشدنى است و نمى‏شود كه با دست خالى در مقابل يك همچو قدرتى قيام كرد، جز اينكه يك كشته‏اى بدهيم واثرى نداشته‏باشد، نتيجه‏اى حاصل نمى‏شود.(ج 13، ص‏32)

قيام براى خدا خسران ندارد

قيام اگر للَّه هست، براى خداست، قيام للَّه هيچ خسران ندارد، هيچ ضرر توى آن نيست. قيامهاى براى دنيا دو رو دارد، يك رويش ضرر است، يك رويش نفع است.(ج‏3، ص‏202)

اهداف و ضرورت سازنده‏

ملت ايران امروز، براى همين معنا كه اسلام را زنده كند و احكام اسلام را زنده‏كند قيام كرده‏است و قيامى كرده‏است كه در تاريخ اسلام در تاريخ ايران سابقه ندارد.(ج‏22، ص‏128)

ملّت ما براى خدا قيام كرده‏است‏

از هيچ يك از قدرت‏هايى كه در عالم هستند و ارعاب مى‏كنند ملت ما را، ما نمى‏ترسيم براى اينكه ما براى خدا قيام كرديم، ملت ما براى خدا قيام كرده‏است و ملتى كه براى خدا قيام كند از هيچ چيز نمى‏ترسد و آسيب نمى‏بيند و خدا با شماست و نگهدار شما.(صحيفه نور، ج‏13، ص‏29)

قرآن دستور جنگ با منحرفين را داده‏است‏

آياتى كه در قتال وارد شده در قرآن؛ در مقاتله و جنگ وارد شده يكى دو تا نيست. آياتى كه در جنگ وارد شده و دستور به اينكه برويد جنگ بكنيد، برويد. قيام بكنيد، برويد اينها را سرجاى خودشان بنشينيد. همه با همه قتال بكنيد، با همه، منحرفين قتال بكنيد، دستورى است كه حالا هم براى ما هست؛ منتها حال ما اسباب قتال به آن معنا نداريم، اما اسباب اين معنا كه ما ملتها را بيدار بكنيم؛ ملتها را آشنا بكنيم به وضع مسلمين، به وضع روحانين [داريم‏].(آيين انقلاب اسلامى، ص‏434 (28/7/57))

منطق انبياء: در برخورد با كفار

اگر اين طور بود پيغمبر هم مى‏نشست توى مسجدش و نماز مى‏خواند. چرا از اوّل عمرش تا آخر زحمت كشيد، جنگ كرد، زد و خورد كرد، شكست خورد، شكست داد تا مسائل را آن قدرى كه مى‏توانست عمل كرد. اميرالمؤمنين هم همين طور، ديگران هم همين طور، صلحا هم همين طورند، اشخاص بيدار اين طورند. اين طور نيست كه بنشينند توى مسجد و كار به اين كارها نداشته‏باشند. بنشينند توى خانه‏هايشان و كار به كسى نداشته‏باشند. بى‏طرف باشند. كارى ما به اين كارها نداريم اگر اين منطق انبيا بود كه فرعون نمى‏رفت سراغ موسى، موسى نمى‏رفت سراغ فرعون، اگر نطق انبيا اين بود كه ابراهيم نمى‏رفت هجمه كند بر آنها، پغمبر اين كار را نمى‏كرد، منطق انبيا اين نيست، منطق انبيا اين است كه «اشدا» بايد باشند بر كفار و بر كسانى كه بر ضدبشريت هستند، بين خودشان هم رحيم باشند، و آن شدت هم رحمت است بر آنها.(صحيفه نور، ج‏19، ص‏96)

سيره معصومين: در برخورد با طاغوت‏

ما مفتخريم كه ائمه معصومين: در راه تعالى دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكى از ابعاد آن است در حبس و تبعيد بسر برده و عاقبت در راه براندازى حكومتهاى جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند.(صحيفه نور، ج‏21، ص‏171)

شيوه‏هاى مبارزه‏

انبيا در تبليغاتشان ابتدائاً يك بودند، موسى عليه السلام يك نفر بود، رسول اكرم صلى الله عليه و آله اوّل كه مأمور شد، خودش تنها مأمور شد «قم فانذر» نهضت كن و مردم را دعوت كن، دعوت ابتدا از خود حضرت شروع شد و آن روز كه اعلام نبوت فرمود، يك زن و يك بچه به تو ايمان آورد لكن استقامت كه لازمه رهبرى انبياء گرام است به طور كامل در رسول اكرم بود «فاستقم كما امرت» نهضت كن و استقامت كن، اين دو خاصيت دو پيشبرد مقاصد بزرگ پيغمبر اسلام دخالت داشت: قيام و استقامت. اين استقامت موجب شد كه با اينكه هيچ در دست نداشت و تمام قواى قدرتمندان برخلاف او بود به طورى كه در مكه نمى‏توانست به طور علن دعوت كند لكن مأيوس نمى‏شد از اينكه نمى‏تواند علناً مردم را دعوت كند، مأيوس نبود، دعوت زيرزمين بود يكى يكى‏ها را به خود جذب كرد تا وقتى كه تشريف بردن به مدينه مأمور شدند كه مردم را دعوت كنند به قيام بل انما اعظكم بواحده ان تقوموا للَّه در اينجا دعوت به قيام است، دعوت به قيام جمع است و مهم قيام للَّه است براى خدا.(صحيفه نور، ج‏6، ص‏141)

كوشش كنيم كه وابسته نباشيم‏

اول [مردم‏] بيدار شدند، با نطق ناطقين، نويسندگان، بيدارشدند يعنى نويسندگان متعهد، بعد كه بيدار شدند اداره كردند، خواستند، دنبال اراده و خواست قيام حاصل شد و ديديد كه چيزى كه ملت خواست متحقق مى‏شود. ملت ما خواست كه نظام جائر سلطنتى نباشد و به جاى او يك نظام انسانى اسلامى باشد، اين را خواست و اين شد، البته نمى‏گويم كه الان ما يك نظام اسلامى تمام عيار داريم، لكن اين را مى‏گويم كه آن نظام جائر كه همه چيز ما را به ديگران فروخت و از بين برد آن رفت از بين و دست آن ابرقدرتها كوتاه شد از مملكت و ما الان در اول قدم هستيم و بايد كوشش كنيم. همه كوشش كنيم. همه ملت كوشش كنند، هركس در هر جا كه هست كوشش كند و كوشش‏اش اين باشد كه ما بايد وابسته نباشيم. (صحيفه نور، ج‏13، ص‏285)

دست رد بر سينه دشمن بزنيد

شماها بايد در سرتاسر كشور، جوان‏ها و پيرها و زن‏ها و مردها و كودكان بايد با اجتماعات خودتان و با حضور خودتان در صحنه، دست قدرتهاى بزرگ را همانطور كه قطع كرده‏ايد، اجازه ندهيد كه ثانياً بتوانند در اين كشور يك كارى انجام بدهند الان هم شما مورد هجوم هستيد و بيشتر مورد تبليغات سوء و توطئه‏هايى كه در سرتاسر كشور هست، ملت ما مورد اين تبليغات هست، لكن اين اجتماعات شما در مسائل اسلام و در مسائل كشور دست رد به سينه تمام توطئه‏گرها و تمام اجانب كه باز چنگ و دندانشان را تيز كردند كه كشور شما را مثل سابق به غارت ببرند، دست رد به سينه اينها خواهيدزد.(صحيفه نور، ج‏14، ص‏180)

مردم بايد پاى انقلاب بايستند و آن را به آخر برسانند

مهم اين است كه انقلاب اسلامى ما انقلابى است كه به دست مردم صورت گرفته، مردم انقلاب كرده‏اند و مردم بايد آن را به آخر برسانند، مردم قيام كرده‏اند، شاه را بيرون كرده و رژيم او را سرنگون نموده و نظام اسلامى را كه به نفع مستضعفين است جايگزين آن كرده‏اند، پس، مردم بايد پاى كارى كه كرده‏اند بايستند. هر چه عمل بزرگ باشد، دشمنش بيشتر و بزرگتر است.(صحيفه نور، ج‏19، ص‏59)

مبارزه با ابرقدرت‏ها

ملت‏هاى مسلمان بايد اصل را بر دشمنى و فريب ابرقدرتها با خود بگذراند، مگر اينكه خلاف عينى و عملى آن را مشاهده و لمس و باور نمايند. ما به حبل ولايت خدا و پيامبر و ائمه: چنگ زده‏ايم و جداً بايد از هر آنچه غير رضايت آنان است، متنفر و بيگانه باشيم و از اين بيگانگى هم بر خود فخر و مباهات كنيم.(ج‏21، ص‏9)

ضرورت وحدت براى مقابله با ابرقدرتها

تمام برادرهاى ايمانى كه خداوند تعالى در قرآن كريم آنها را برادر خوانده است توجه كنند به اينكه اگر اين نقطه بروز مخالفت با همه ابرقدرت‏ها خداى نخواسته آسيب ببيند، اسلام تا سال‏هاى طولانى منزوى خواهدشد.(ج‏15، ص‏117)